مرتضى نورمحمدى (1)



 

چکیده

استعمار از زمان شکل‏گیرى تاکنون، اشکال متفاوتى را تحت تأثیر تحولات بین‏المللى و فن‏آورى به خود گرفته و از ابزارها و فنون گوناگون متناسب با مقتضیات زمانى خاص، استفاده کرده است. »استعمار فرانو« شکل نوینى از استعمار است که با بهره‏گیرى از ابزارهاى نوین و مشى جدید بین المللى در جهت تأمین منافع و اهداف سلطه‏گران عمل مى‏کند. این ابزارها بیش از آن که در حوزه‏هاى سخت‏افزارى باشند، در حوزه‏هاى نرم‏افزارى نمود پیدا کرده‏اند. تبیین استعمار فرانو و شناخت ابعاد گوناگون آن را مى‏توان گامى اساسى در محدود سازى و تقلیل پیامدهاى سیاسى، اقتصادى، فرهنگى و امنیتى آن دانست.
کلید واژه‏ها: استعمار فرانو، دموکراسى، سلطه‏ى اقتصادى، تهاجم فرهنگى و سازمان‏هاى غیر دولتى.

مقدمه

»استعمار فرانو« مفهومى است که پس از رهنمودهاى مقام معظم رهبرى مورد توجه محافل دانشگاهى و حوزوى قرار گرفته است. اهمیت پرداختن به این مسئله و تبیین ماهیت و ابعاد آن بدین صورت که مفهوم مزبور تأثیرات عمیقى بر تمام شئون جوامع، بخصوص کشورهاى اسلامى، دارد و استعمارگران فرانو عمدتا سعى دارند چنین مفهومى مطرح و بازشکافى نشود. مقام معظم رهبرى در این زمینه مى‏فرمایند:
»استعمار« را براى ما تعریف کردند، »استعمار نوین« را هم در کتاب‏هاى گوناگون براى ما تعریف کرده‏اند، اما استعمار را وقتى تعریف کردند که سال‏هاى متمادى از آن گذشته بود. استعمار نو را هم جامعه‏شناسى‏هاى دنیا زمانى براى ما تعریف کردند که سال‏هاى متمادى از آن گذشته بود. استعمارى که امروز مطرح است، بالاتر از نو است، کاملا جدید است.
مقاله‏ى حاضر گامى است در جهت شناخت و تبیین اجمالى این پدیده و آن را در سه بخش بررسى مى‏نماید: تعریف استعمار و مراحل گوناگون آن، تبیین مفهوم »استعمار فرانو« و ابعاد گوناگون آن، و تلاش‏هاى استعمار فرانو در ایران و مصادیقى از ظهور و بروز آن در کشورمان.

استعمار و مراحل آن

استعمار

»استعمار« در اصطلاح، به مفهوم تسلط یک کشور بر کشور دیگر به منظور بهره‏بردارى از ذخایر و ثروت‏هاى خدادادى، نیروى انسانى و موقعیت جغرافیایى آن است. در فرهنگ علوم سیاسى آکسفورد در توضیح »Colonialism« »استعمار« آمده است:
سیاست و عمل یک قدرت بزرگ که کنترل خود را بر سرزمین یک ملت یا مردم ضعیف‏تر گسترش مى‏دهد (2)
البته استعمار در لغت، به معناى زیاد کردن آبادانى و اراده‏ى آباد کردن است و وجه تسمیه‏ى آن به همین دلیل بوده است.
در تبیین مراحل استعمار، مى‏توان گفت: آغاز استعمارگرى همزمان با شکل‏گیرى آرایش سیاسى جهان غرب نوین بوده است. در واقع، رویکرد استعمارى با جوهر و ذات تمدن اومانیستى درآمیخته و در پیوند بوده و از آن جدایى ناپذیر است. مرحله‏ى اول استعمار، که از آن تحت عنوان »کلاسیک« یا »کهن« یاد مى‏شود، از اوایل قرن 15 آغاز و تا اواسط قرن 20 ادامه داشت. مهم‏ترین شاخصه‏ى این دوره از استعمار، به کارگیرى نیروى نظامى و عمدتا نیروى دریایى و اشغال سرزمین‏هاى دیگر کشورها بود. ویژگى‏هاى عمده‏ى این دوره از استعمار عبارت بودند از:
- اشغال نظامى سرزمین‏هاى مستعمره؛
- سلطه‏ى مستقیم سیاسى و نظامى بر مستعمره از طریق نصب فرمانداران؛
- توسعه و گسترش فرهنگ استعمارى از طریق گروه‏هاى تبشیرى مسیحى و همچنین اعزام دانشجو از کشور مستعمره به کشور استعمارگر و تربیت روشن فکران و عناصر مزدور براى ایفاى نقش‏هاى مشخص.

استعمار نو

مرحله‏ى دوم استعمار از نیمه دوم قرن 20 میلادى آغاز شد که تا دهه‏هاى اخیر ادامه داشته است. درباره‏ى علت شکل گیرى آن، مى‏توان گفت: با توجه به رشد فکرى جوامع و گسترش خیزش‏هاى مردمى و ضد امپریالیستى در میان ملل محروم آسیا، افریقا و امریکاى لاتین، استعمار چهره‏ى خود را تغییر داد و با تغییر سلطه گرایى مستقیم به استعمار غیر مستقیم روى آورد؛ یعنى به جاى هجوم استیلا جویانه‏ى مستقیم و اشغال سرزمین‏هاى تحت سلطه، با روى کار آوردن دولت‏هاى دست نشانده و بومى، اهداف خود را دنبال مى‏کرد. ویژگى‏هاى مهم استعمار نو عبارت بودند از:
- اداره‏ى غیر مستقیم امور سیاسى کشورها از طریق نصب عوامل سرسپرده و دست نشانده در رأس این کشورها؛ مانند پهلوى در ایران، آتاتورک در ترکیه، و نیز وضعیت حاکم بر کشورهاى حاشیه‏ى خلیج فارس، اردن، عراق، سوریه و مصر و مانند آن‏ها.
- با وجود رهایى از استعمار کهن، کشورهاى مستعمره همواره به عنوان حوزه‏ى نفوذ استعمارگران سابق محسوب مى‏شد و شاهد دخالت آن کشور در امور داخلى خود مانند انتخابات، از بین بردن گروه‏هاى ملى و میهنى بودند.
- طرح مسئله‏ى حاکمیت ملى کشورها و عضویت آنها در سازمان ملل متحد، در حالى که تصمیم گیرى‏هاى کلان در دست استعمارگران سابق بوده و سایر کشورها ملزم به قبول آن بودند.
- طرح ریزى نظام اقتصادى به ظاهر ملى و در جهت منافع استعمارگران؛ مانند هدایت اقتصاد کشورها به طرف رشته‏هاى مورد نظر، و خرید مواد اولیه - مانند نفت - به قیمت‏هایى که خود استعمارگران تعیین مى‏کنند.

استعمار فرانو

پس از شکست نسبى و سپرى شدن دوران حاکمیت فراگیر استعمارهاى کهن و نو، در سه دهه‏ى اخیر، چهره‏اى جدید از استعمار به صحنه آمده است. این رویکرد با هدف »جهانى سازى« صورت گرفته است و قصد دارد با تسلط بر بازارهاى جهانى، سیاست مشابه سازى فرهنگى و ارزشى و از بین بردن فرهنگ‏هاى بومى، ملى، نژادى و دینى را پى‏گیرى کند. به ویژه پس از فروپاشى شوروى )سابق( و هجوم اول امریکا به عراق در پى اشغال کویت در سال 1991 و طرح مجدد ایده‏ى »نظم نوین جهانى« توسط دولت بوش پدر، عصر جدیدى در رویکردهاى استعمار، و جوامع غربى، به ویژه دولت امریکا، آغاز شده است. رهبر معظم انقلاب این دوران را »استعمار فرانو« نام نهاده‏اند. البته برخى از آن تحت عنوان سلطه‏ى جهانى (3)، استعمار مابعد تجدد (4) یا استعمار پسامدرن (5)یاد کرده‏اند.

تبیین ابعاد استعمار فرانو

سیاست‏هاى استعمار فرانو عموما گسترده، پیچیده و درهم تنیده‏اند و تمییز ابعاد آن به سادگى امکان‏پذیر نیست؛ حتى برخى از سیاست‏ها مانند »جهانى سازى« در همه‏ى ابعاد قابل طرح است. اما تبیین هر یک از این ابعاد به صورت مجزا، به فهم دقیق‏تر و گسترده‏تر آن کمک مى‏کند.

ابعاد سیاسى

در بعد سیاسى، استعمار فرانو از راه‏هاى گوناگونى اعمال نفوذ مى‏کند که برخى از آنها در ادامه‏ى شیوه‏هاى سیاسى استعمار نو قابل تحلیل است. مهم‏ترین شاخصه‏هاى این بعد از استعمار فرانو به شیوه‏هاى ذیل قابل بررسى است:
الف. فرایند دموکراتیک کردن کشورها: استعمارگران به تدریج، دریافتند براى ادامه‏ى حیات خود در سرزمین‏هاى مستعمره، باید با استفاده از ساختارهاى به ظاهر دموکراتیک به جلب افکار عمومى بپردازند. در واقع، آنها همت خود را بر طراحى نظام سیاسى کشورها مبتنى بر الگوى لیبرال و دموکراسى معطوف کردند تا بتوانند نظام‏هایى به ظاهر مشروع و مردمى در کشورهاى مستعمره حاکم کنند و تمایلات ناسیونالیستى و استقلال طلبانه‏ى ملت‏ها را مهار کنند. از سوى دیگر، با توجه به سایر ابزارها از جمله جنگ رسانه‏اى، افکار عمومى را به سمت و سوى مورد نظر هدایت نمایند. این فرایند در واقع، نوعى دموکراسى هدایت شده قلمداد مى‏گردد و در جهت آن، ابتدا قدرت‏هاى استعمارى سعى مى‏کنند نامزدهاى مورد نظرشان در کشورهاى مورد نظر به قدرت دست یابند و در غیر این صورت، با روش‏هاى دیگر از جمله کودتا، قدرت و مشروعیت مخالفان را از بین مى‏برند. از جمله‏ى این موارد، مى‏توان به انقلاب‏هاى نارنجى و مخملى در اوکراین، گرجستان و قرقیزستان اشاره کرد. همچنین یکى از دلیل تراشى‏هاى امریکا براى حمله به افغانستان و عراق، برقرارى نظام دموکراسى در این کشورها بود.
ب. جهانى سازى: فرایند ارتباطات و تأثیرات پیچیده در زمینه‏هاى گوناگون )اقتصاد، فرهنگ، سیاست( با درنوردیدن فاصله‏هاى زمانى و مکانى، به ویژه مرزهاى ملى، ابعاد جهانى مى‏یابد. این فرایند تا آنجا که محصول طبیعى گسترش و پیشرفت فن‏آورى‏هاى ارتباطى است، »جهانى شدن«، و جایى که اراده‏ى سلطه‏جویانه و یک سویه‏ى قدرت‏هاى جهانى، به ویژه امریکا، به آن ضمیمه شود، »جهانى‏سازى« (6)یا »امریکایى سازى« نامیده مى‏شود (7) به عبارت دیگر، فرایندى که امروزه در جهان به نام »جهانى سازى« از آن یاد مى‏شود در واقع، طرح جهانى سازى استثمار و اعمال سلطه‏ى سیاسى، فرهنگى و اقتصادى نظام سرمایه‏دار است.
قدرت‏هاى استعمارى در حال حاضر، سلطه‏ى گسترده و همه جانبه‏اى بر مطبوعات و رسانه‏هاى جمعى و راه‏ها، آب‏راه‏ها و مجارى راهبردى جهان، ناوگان‏هاى عظیم حمل و نقل جهانى، شبکه‏ى جهانى اینترنت و ماهواره‏ها و به طور کلى، فن‏آورى‏هاى پیشرفته‏ى ارتباطى دارند و آنها را در حوزه‏ى انحصارى خود گرفته‏اند، به گونه‏اى که انتشار اخبار و اطلاعات، جابه‏جایى کالاها، پول و هر چه در ارتباط انسان‏ها با یکدیگر مطرح است، تحت کنترل و سیطره‏ى آنها قرار گرفته است. باید گفت: جهانى سازى فرایندى است که مى‏تواند در تمامى ابعاد سیاسى، فرهنگى، اقتصادى و نظامى مطرح و بازشکافى شود و همپوشانى آن با سیاست‏ها و ابزارهاى هر یک از این ابعاد تبیین گردد.
ج. نظم نوین جهانى: طرح »نظم نوین جهانى« تضمین کننده‏ى نقش امریکا به عنوان محور استعمار فرانو است. این اصطلاح اولین بار، توسط ویلسون، رئیس جمهور امریکا پس از جنگ جهانى اول و هنگام شکل گیرى جامعه‏ى ملل مطرح شد. اما در دوره‏ى جدید، به شکل گسترده پس از فروپاشى شوروى )سابق( توسط جرج بوش پدر مطرح گردید. در دوران حاضر، »نظم نوین جهانى« را به مفهوم ترویج قدرت فائقه‏ى امریکایى قلمداد مى‏کنند که براى اقداماتش در سطح جهانى، الزامى به پاسخ گویى ندارد و حق دارد نفوذ خود را به سرتاسر جهان توسعه دهد. اقدام براى توسعه‏ى »ناتو« به شرق، مداخله در کوزوو و حمله به عراق و تلاش براى منزوى ساختن دولت‏هاى غیر منعطف در برابر امریکا، مانند ایران و کره‏ى شمالى را باید در همین زمینه تفسیر کرد.
مهم‏ترین ویژگى نظم نوین جهانى برترى سلطه‏ى امریکا در جهان است. در نظم نوین جهانى، این نظریه القا مى‏شود که بدون سلطه و امپراتورى امریکا، نظام بین‏المللى در اغتشاش، هرج و مرج و تاریکى و ظلمت فرو خواهد رفت. بنابراین، امریکا باید در قالب یک امپراتورى قدرتمند ظاهر شود. اختلاف سیاست مداران دو حزب قدرتمند امریکا یعنى دموکرات و جمهورى خواه در این خصوص، فقط بر سر سازوکارهاى اعمال این قدرت است. امپراتورى امریکایى در حال حاضر، به عنوان رویکردى پسندیده براى هدایت و مدیریت امریکا در آموزه‏ى امنیت ملى ایالات متحده مورد پذیرش قرار گرفته است. نو محافظه کارانى مانند کاپلان و ویلیام کریستول، سردبیر هفته نامه‏ى ویکلى استاندارد، و ماکس‏پوت در دوره‏ى اول ریاست جمهورى بوش بر آن تأکید مى‏کردند. هنرى کسینجر و ریچارد هاوس نیز مایلند سیاست خارجى امریکا مبتنى بر یک ساختار امپراتورى باشد و از به کار بردن این واژه نیز ابایى ندارند (8)
نظم نوین جهانى در حقیقت، نظام سلسله مراتبى است که در آن، امریکا به عنوان تنها ابرقدرت جهان و سایر کشورها به عنوان قدرت‏هاى بزرگ، متوسط، کوچک و ذره‏بینى مطرحند و امریکا به دلیل توانایى برخوردارى از قدرت نظامى، نقش پلیس و ژاندارم بین‏المللى را ایفا مى‏کند. در این بین، تنها نظام‏هایى تحمل مى‏شوند که در جهت لیبرال - دموکراسى حرکت کنند و سایر دموکراسى‏ها، به ویژه مردم سالارى دینى، حتى اگر خواست اکثریت مردم یک کشور باشند، طرد خواهند شد.
د. تشکیل سازمان‏هاى بین المللى: قدرت‏هاى استعمارى براى تأمین اهداف و منافع خود و به انقیاد کشاندن ملت‏ها، تلاش کرده تا با ایجاد سازمان‏هاى بین المللى، دامنه‏ى استعمار را فراگیر و همگانى سازند و آن را به صورت منسجم سازمان دهى کنند. نهادهایى مانند نظام قیمومت جامعه‏ى ملل، (9) سازمان ملل و بخصوص شوراى امنیت در آن، عموما در جهت منافع بلند مدت قدرت‏هاى استعمارى گام برداشته‏اند، به گونه‏اى که با سوء استفاده از جایگاه خود، از جمله »حق وتو«، همیشه سعى کرده‏اند سلطه‏ى خود را به صورت مشروع و قانونى درآورند. در این زمینه، تشکیل رژیم صهیونیستى و وتوى بیشتر قطع‏نامه‏ها علیه آن نمونه‏ى بارزى از تلاش استعمارگران براى سلطه بر جهان است، در حالى که مى‏توان گفت: ظالمانه‏ترین، شدیدترین و بى‏شرمانه‏ترین نوع استعمار در طول تاریخ، در حق مردم فلسطین اعمال شده است. (10) ارجاع سیاسى پرونده‏ى هسته‏اى ایران به شوراى امنیت و صدور دو قطع‏نامه علیه ایران به خاطر تلاش قدرت‏هاى استعمارگر براى به انحصار درآوردن دانش و فن‏آورى‏هاى روز بوده است، در حالى که داشتن سلاح هسته‏اى در دست برخى کشورها مانند هند و پاکستان که در جهت سیاست‏هاى امریکا حرکت مى‏کنند، نه تنها با اعتراض امریکا مواجه نشده، بلکه حتى با حمایت این کشور همراه بوده است.
ه. طرح »خاورمیانه‏ى بزرگ«: این طرح را مى‏توان بخشى از طرح نوین جهانى و استعمار فرانو براى منطقه‏ى خاورمیانه دانست که البته مورد حمایت و دفاع تمامى قدرت‏هاى استعمارى بوده داراى ابعاد سیاسى، فرهنگى و اقتصادى است. طرح »خاورمیانه‏ى بزرگ« در مؤسسه‏ى »هریتیچ« امریکا تهیه و در سال 1383 در اجلاس هشت کشور صنعتى بزرگ جهان به تصویب رسید و این کشورها رسما حمایت خود را از اجراى آن اعلام کردند. اهداف عمده‏ى این طرح عبارتند از: استحاله‏ى کامل فرهنگى مردم منطقه و جلوگیرى از رشد بنیادگرایى اسلامى به شیوه‏ى ایران، محور قرار گرفتن رژیم اشغالگر قدس به عنوان ژاندارم منطقه و کنترل و دسترسى آسان به نفت.
در این طرح، استفاده از روش‏هاى گوناگون پیش‏بینى شده است؛ از جمله: تغییر روش و محتواى آموزشى و انتقال علوم، به ویژه علوم انسانى، از کشورهاى گروه هشت به این منطقه، ایجاد تحول در ساختارهاى اجتماعى از طریق سازمان‏هاى غیر دولتى و تغییر در نظام آموزشى، ایجاد تحول در ساختارهاى جامعه‏ى مدنى از طریق فعالیت آزاد رسانه‏اى و ایجاد سازمان‏هاى غیر دولتى و حمایت از دموکراسى در کشورها، توسعه‏ى فرصت‏هاى اقتصادى از طریق تشکیل صندوق بین‏المللى خاورمیانه و بانک توسعه‏ى خاورمیانه با همکارى کشورهاى گروه هشت و گسترش تجارت آزاد.
با اجراى این طرح، از نظر فرهنگى و سیاسى و اقتصادى، این منطقه مستقیما زیر نظر قدرت‏هاى بزرگ اداره خواهد شد و حاکمیت ملى در این منطقه، کاملا کم رنگ خواهد گردید (11)
و. دیپلماسى عمومى: امروزه دگرگونى‏هاى سیاسى، فرهنگى، اقتصادى و بین‏المللى امکان تداوم شیوه‏ى سلطه نوین استعمارى مستقیم و غیر مستقیم را از بین برده و از این رو، در نظم نوین، سلطه‏ى نامرئى، غیر رسمى و پایدار هدف قرار گرفته است، به گونه‏اى که به ظاهر دولت‏هاى بزرگ نقشى در تصمیم گیرى و سیاست گذارى ندارند و با دولت‏هاى تحت سلطه نیز روابط رسمى و تشریفاتى وجود دارد و هیچ گونه امر و نهى و سیاستى تحمیل نمى‏شود.
دولت‏هاى استکبارى با بهره‏گیرى از دیپلماسى عمومى بخشى از قدرت خود را در اطلاعات و در خدمت سیاست‏هاى خود قرار مى‏دهند. در این برنامه، هدف از اطلاع رسانى، تحت تأثیر قرار دادن افکار عمومى مخاطبان است. ابزار اصلى خبر، فیلم، نشریه و متون تبلیغاتى از طریق سازمان‏هاى غیر دولتى به مردم کشورهاى دیگر با حذف دولت است. دیپلماسى عمومى به دنبال آن است که منافع ملى قدرت سلطه‏گر را از طریق اطلاع رسانى ویژه و هدفدار و تأثیر گذارى بر مخاطبان و گسترش گفت و گو میان شهروندان و نهادهاى غیر دولتى دو کشور، براى تحکیم نفوذ و فشار غیر مستقیم بر دولت هدف تأمین کند. از این رو، وسایل ارتباط جمعى از اهمیت راهبردى و بسیار تأثیرگذار برخوردارند. به عبارت دیگر، نگاهى به مجارى تعبیه شده براى القاى دیپلماسى عمومى حاکى از آن است که اساسى‏ترین مجراى اعمال نفوذ دیپلماسى عمومى بر اساس تعریف‏هاى رسمى ارائه شده و نیز ابزارهاى تحت خدمت این سیاست، رسانه‏ها در جمیع اشکال آن هستند. این فرایند تبادل اطلاعات از ابتدایى‏ترین حالت آن یعنى تبادل اطلاعات میان سخن‏گویان و کارشناسان تا پیچیده‏ترین روش‏هاى تأثیر گذارى رسانه‏اى، عمدتا حول محور »تغییر تفکر« مى‏چرخد.
شواهد حاکى از آن است که ایالات متحده در هنگامى که تأثیر گذارى سریع براى تغییر یک فرهنگ و بینش را در دستور کار دارد، به سرعت بر شدت جریان انتقال اطلاعات در یک مدت زمان محدود به کشور هدف مى‏افزاید و نوعى بمباران تبلیغاتى را پیش از هر عملیات سیاسى اعمال مى‏کند. در مواردى که روند مورد نظر در چارچوب استحاله‏ى فرهنگى انجام پذیرد، حاشیه ارزش بیشترى از متن پیدا مى‏کند و سعى مى‏شود بر تنوع اطلاعات منطقه افزوده گردد (12)

ابعاد فرهنگى

همان.
استعمارگران پس از مدتى به این نتیجه رسیدند که باید بر روى ابعاد فرهنگى مستعمرات سرمایه گذارى کنند؛ چرا که تحقیر و نابودى فرهنگ مستعمرات و جاى‏گزینى فرهنگ غالب هزینه‏ى کمترى نسبت به شیوه‏هاى دیگر براى قدرت‏هاى استعمارى به دنبال خواهد داشت. علاوه بر آن، ملل مستعمره را به طور نظام‏مند و با میل و رغبت، به پذیرش سلطه فکرى و فرهنگى خود وادار مى‏کرد. به عبارت دیگر، قدرت مبتنى بر زور را به نفوذ دائمى تبدیل مى‏نمود. ابعاد فرهنگى استعمار فرانو را در سه مبحث پى مى‏گیریم:
الف. نابودى فرهنگ‏هاى ملى و رواج فرهنگ و تفکر غرب: نابودى و تحقیر فرهنگ مستعمرات یا به عبارت دیگر، حمله به زیرساخت‏هاى هویتى و تحمیل فرهنگ و ارزش‏هاى غرب، هدف و خط مشى تمامى قدرت‏هاى استعمارى بوده که در استعمار فرانو بر شدت وحدت آن افزوده شده است. استعمارگران در این امر، چنان موفق بوده‏اند که اصولا »تقلید از غرب« به صورت یک ارزش درآمده است. عمق نابودى ساختارهاى فرهنگى مستعمرات در حدى بوده است که بیشتر ملل مستعمره نه تنها خود را فاقد فرهنگ و تمدن مى‏دانند، بلکه بر این گمان باطل هستند که در طول تاریخ بشریت، هیج یک از ملل دیگر، به جز ملل اروپایى، فرهنگ و تمدن والایى نداشته است. بر این اساس، در حوزه‏ى اقتصاد، فرهنگ »اصالت سود« ترویج مى‏شود و در حوزه‏ى سیاست، اهداف و خط مشى‏هاى کلى و خط مشى‏ها را نظریه‏هاى ماکیاولیستى غرب معین مى‏سازد. در حوزه‏ى هنر، تنها رسالتى که در نظر گرفته شده افزایش لذت است و در این زمینه، بیشتر فرآورده‏هاى صنایع فیلم سازى و موسیقى به سمت ایجاد حالات هیجانى شدید و آنى در افراد سوق داده مى‏شود. در ورزش نیز رقابت‏هاى خشن و جنجال برانگیز جاى رقابت مثبت، که تعالى انسان را به دنبال دارد، گرفته است. در حوزه‏ى حقوق، حقوق بشر همان اصولى است که غرب به طور یک جانبه و بدون توجه به عرف، سنت، مذهب و قواعد حقوقى مورد احترام سایر ملل معین کرده است. استعمار فرانو محدوده‏ى مذهب را نیز مشخص کرده و آن را امرى شخصى و نه اجتماعى مى‏داند. در حوزه‏ى تفکر و اندیشه نیز کسى روشن فکر است که مقلد استکبار و مروج مفاهیم پذیرفته شده‏ى غرب باشد.
نتیجه‏ى چنین وضعیتى بى‏هویتى، حقارت و سرگردانى مضاعف ملت‏هاى استعمار شده و به عبارت دیگر، »غرب زده« است، به گونه‏اى که - مثلا - نام‏ها و اصطلاحات غربى به طور گسترده و غیر ضرورى و بعضا بدون فهم معناى آن، مورد استفاده قرار مى‏گیرد و حتى پیروى از سبک معمارى غربى بدون در نظر گرفتن شرایط محیطى رواج مى‏یابد. در واقع، نظریه و عناصر توسعه‏ى ظاهرى، که عموما به عنوان روش زندگى امریکایى (13) به دیگر کشورها توصیه مى‏شود؛ به دلیل عدم سنخیت با فرهنگ و بافت آن جوامع، عواقب زیادى به بار مى‏آورد (14)
ب. تسلط بر نظام آموزشى: نظام آموزشى کارآمد و خلاق از جمله عوامل اساسى و مؤثر در ارتقا و پیشرفت کشورها محسوب مى‏شود. زمام داران، مدیران، مخترعان، اندیشمندان، هنرمندان و هر که جامعه براى حرکت تکاملى خود بدو نیازمند است، در درون نظام آموزشى شکل مى‏گیرد. نیروى انسانى متخصص، مدیر، مدبر و مسئولیت‏پذیر در کنار منابع مادى و ثروت، ضامن توسعه‏ى پایدار و متوازن است. از این رو، در بررسى علل عقب ماندگى جوامع، از جمله موارد مورد مطالعه، تجزیه و تحلیل ساختار نظام آموزشى است. نظام‏هاى آموزشى کشورهاى جهان سوم عمدتا ناکارآمدند، در حالى که در کشورهاى غربى، وضعیت برخلاف این است. در این میان، وضعیت جوامعى که سوابقى درخشان در فرهنگ و تمدن بشرى داشته‏اند و به نوعى صادر کننده‏ى علم و فرهنگ بوده‏اند، بیشتر جلب توجه مى‏کند و سؤال برانگیز است.
تسلط استعمارگران بر نظام آموزشى یکى از عوامل کلیدى موفقیت آنها در بقاى سلطه‏شان به شمار مى‏آید. یکى از ابزارهاى این سلطه تأسیس مدارس و مؤسسات آموزشى و میسیونرى و اعزام مبلغ به کشورهاى مستعمره است. در واقع، مستکبران مى‏دانسته‏اند که براى سلطه بر جوامع، باید سرمنشأ تفکر و پویایى جوامع، که رویکرد آنان را نسبت به هر چیز و هر کس تعیین مى‏کند و ضامن پیشرفت آنان است )یعنى نظام آموزشى را(، تحت کنترل خود درآورند. از این طریق، جوامع به طور منظم و ناخودآگاه، بدون کمترین مقاومتى و با میل و رغبت، پذیراى مستکبران شده‏اند و افراد تحت سلطه از همان اوان کودکى، سرسپردگى و وابستگى را فرا گرفته‏اند. در ایران، رژیم شاه براى نفوذ و سلطه‏ى فرهنگ غربى، مشاوران و متخصصان امریکایى را در دستگاه‏ها به کار گرفت. بدین روى، سیاست گذارى‏ها، برنامه ریزى، تألیف و تدوین کتاب‏هاى آموزشى و فرهنگى به وسیله‏ى آنان انجام شد. با وجود آن که این گونه اقدامات موجب نارضایتى فرهنگیان را فراهم ساخت، ولى مقامات بالاى رژیم بر تداوم فعالیت اصرار مى‏ورزیدند (15)
آنچه براى قدرت‏هاى استعمارى بیشتر اهمیت داشت این بود که در زمینه‏ى علوم انسانى و هنر، جوامع را کاملا تحت کنترل و نظارت داشته باشند. در این صورت، فرایند نظام آموزشى در زمینه‏ى علوم تجربى نیز به آسانى تحت کنترل قرار مى‏گرفت. به طور خلاصه، هدف نهایى نظام آموزشى وارداتى غرب، همان گونه که جلال آل‏احمد گفته، در »غرب زده پروردن« بوده است. (16)
سازمان دهى نظام آموزشى در کشورهاى جهان سوم، به گونه‏اى صورت گرفته است که فارغ التحصیلان آن قادر به ایجاد توسعه‏ى واقعى و خودکفایى نیستند و نمى‏توانند جایگاه و موقعیت جهانى خود را بهبود بخشند. این فارغ التحصیلان بر اساس نظام تقیسم کار بین‏المللى، در حدى واجد تخصص و مهارت مى‏شوند که بتوانند نیازهاى مراکز استکبارى را در کشور خود تأمین کنند. از میان این فارغ التحصیلان، بیشتر نوابغ و نخبگان ضرورتا به خاطر محدودیت‏هاى تحمیل شده و پس از سال‏ها تحصیل به خرج ملت خود، جذب مراکز استکبارى مى‏شوند و چرخه‏ى تولید و فن‏آورى آنها را تقویت مى‏کنند و از این طریق، سالانه صدها میلیارد دلار به نفع سلطه‏ى سرمایه‏دارى غرب و به زیان ملت‏هاى تحت سلطه مى‏شود. بدین دلیل است که کشورهاى جهان سوم هنوز براى اداره‏ى امور خود از کارشناسان و مستشاران خارجى بهره مى‏گیرند.
در حال حاضر نیز کشورهاى اروپایى و ایالات متحده در جذب دانشجو، به ویژه از میان طبقه‏ى ممتاز و اشراف و کسانى که در ساختار قدرت سیاسى، اقتصادى و یا نظامى شریکند، به شدت تلاش مى‏کنند. جذب این افراد علاوه بر فواید اقتصادى کوتاه مدت، براى کشور میزبان در بلند مدت نیز به دلیل شکل‏گیرى علایق و روابط گسترده‏ى فارغ التحصیلان با محل تحصیل، بسیار مفید و سودبخش است. از این فارغ التحصیلان، مى‏توان در هنگام تصدى پست‏هاى گوناگون، براى تسهیل روابط، انعقاد قراردادها و دریافت امتیازات گوناگون بهره گرفت.
ج. جهانى سازى در فرهنگ: یکى دیگر از زمینه‏هاى جهانى سازى و جهانى شدن، مبانى فرهنگى و تمدنى است. باید گفت: برخى از مبانى پدیده‏ى جهانى سازى، بخصوص در حیطه‏ى فرهنگ و اندیشه، در تضاد کامل با فرهنگ ایرانى - اسلامى است؛ از جمله، غایت گرایى و غایتمندى که یکى از مبانى اصلى بیشتر فرهنگ‏هاى بشرى است، مورد نقد و ایراد طرف‏داران فرایند جهانى سازى قرار گرفته است (17) اعتقاد به مبدأ و معاد و هدفمند بودن انسان و جهان در فرهنگ اسلامى مبتنى بر جهان‏بینى خاص این دین مبین است؛ اما در ذات جهانى سازى، معرفت‏زدایى و جوهر ستیزى تبلیغ مى‏شود که بر مبناى آن، هیچ شناخت و معرفت مسلمى نمى‏تواند مبنا قرار گیرد و بنابراین، غایتمندى کاملا زیر سؤال مى‏رود.
همچنین در جهانى سازى، هیچ فرهنگى نباید به آثار و احوال گذشتگان تکیه کند؛ زیرا از دید منادیان جهانى سازى، اینها چیزى جز اسطوره نیستند. این موضوع نیز در تضاد کامل با اعتقادات مسلمانان به قرآن و روایات به عنوان منبع تشریع قرار دارد. از سوى دیگر، به دلیل آن که اسلام به عنوان آخرین و کامل‏ترین دین الهى براى بشریت آمده است، همگان را دعوت مى‏کند تا به فرامین بارى تعالى گوش سپارند و راه سعادت و خیر را در پیش گیرند که این موضوع نیز از سوى طرف‏داران جهانى سازى مانعى در راه جهانى شدن فرهنگ تلقى مى‏شود. (18)
انسان در عصر جهانى سازى و جهانى شدن، با بحران معنا روبه‏روست و در صدد است تا مبانى از دست رفته‏ى تفکر و اندیشه‏ى خود را بار دیگر بیابد. (19)
د. گسترش سازمان‏هاى غیر دولتى: »سازمان‏هاى غیر دولتى« )NGO( به گروه‏هایى اطلاق مى‏شود که با اهدافى مشخص و آشکار در زمینه‏هاى فرهنگى، علمى، اجتماعى، خیریه و مانند آن به طور غیر انتفاعى و بدون وابستگى تشکیلاتى‏ به دولت‏ها فعالیت مى‏کنند. غیر سیاسى بودن از شاخصه‏هاى مهم این سازمان‏ها معرفى شده است. اهمیت این سازمان‏ها تا حدى است که در سال 1993، دفتر عمران سازمان ملل، ابزارهاى پنج گانه براى رسیدن به توسعه‏ى انسانى را این گونه برشمرد: دموکراسى، اقتصاد بازار آزاد، خصوصى سازى، اطلاع رسانى و سازمان‏هاى غیر دولتى. (20)
حمایت‏هاى معنوى و مادى بنیادهاى بین‏المللى و سازمان ملل از سازمان‏هاى غیر دولتى به حدى است که قرن بیست و یکم را »قرن سازمان‏هاى غیر دولتى« خوانده‏اند. کارآمدى این سازمان‏ها سبب شده است نظام سرمایه‏دارى، اهداف ذیل را در توسعه‏ى آنها در نظر بگیرد:
1. تضعیف نقش دولت‏ها یا به عهده گرفتن وظایفى که به طور سنتى از وظایف دولت‏هاست. پى‏گیرى این هدف، راه جهانى سازى را، به ویژه در خاورمیانه‏ى اسلامى، هموارتر مى‏سازد. سخنان یکى از استادان دانشگاه‏هاى کشورمان مؤید این ادعاست:
باید دیدگاه‏هاى حاکم بر سیاست، اقتصاد و فرهنگ در کشور ما به کلى عوض شود؛ یعنى یک جراحى عمیق باید انجام شود؛ چون دیگر عباراتى مثل »وطن من«، »فرهنگ بومى«، »اقتصاد ملى«، »سیاست ایرانى« یا »سیاست اسلامى« کاربرد ندارد... دولت‏هاى سنتى از یک طرف، نمى‏توانند به نیازهاى جدید جوامع خود پاسخگو باشند، و از سوى دیگر، در تعامل با نظام بین‏المللى ناکارآمدند. به همین خاطر، باید یک آلترناتیو )جانشین( معقول به جاى نظام‏هاى سنتى بر کشورها حکومت کند. الآن دانشمندان علم جدید سیاست و حکومت وقتى مى‏خواهند تعریفى براى این آلترناتیو ارائه دهند، یک راست مى‏روند سراغ NGOها؛ یعنى بهترین مجموعه‏هایى که مى‏توانند جانشین نظام‏هاى سنتى شوند، سازمان‏هاى غیر دولتى مى‏باشند؛ چون این سازمان بدون جنگ و خون‏ریزى، نظام‏هاى سیاسى سنتى را فرومى‏پاشند و به تدریج، هر یک از آنها بر حسب تخصصشان جاى یکى از نهادهاى مدیریتى را مى‏گیرند... اگر برویم به سراغ ترویج و حاکم کردن NGOها، بدون آن که به براندازى متهم شویم، کارمان را انجام داده‏ایم. (21)
مایکل لدین، عضو شوراى امنیت ملى امریکا، که در مؤسسه‏ى »اقدام امریکایى« به اجراى طرح‏هاى مطالعاتى مشغول است، طرح تغییر از درون را تنها راه‏کار کنونى براى مقابله با نظام اسلامى ایران مى‏داند. وى در مصاحبه با شکبه‏ى CBN در 28 آوریل 2004 در پاسخ به این پرسش که »براى ضربه زدن به ملاها در ایران چه طرحى دارید؟« حمایت از سازمان‏هاى غیر دولتى داخل ایران و سازمان‏هاى صنفى را از جمله‏ى این راه‏کارها برشمرد. »مؤسسه‏ى بحران‏هاى بین‏المللى«، که سازمانى چند ملیتى است، معتقد است: تنها مبارزه‏ى داخلى طولانى و مداوم به وسیله‏ى سازمان‏هاى غیر دولتى با تأثیر گذارى جامعه‏ى بین‏المللى در حاشیه‏ى این مبارزات، مى‏تواند به تغییر شکل نظام سیاسى ایران بینجامد.
2. تعدیل دولت‏ها با استفاده از ابزارهاى گوناگون از جمله اهرم فشار: نظام سرمایه‏دارى کوشیده است تا از سازمان‏هاى غیر دولتى، نوعى اهرم اصلاحات و اعمال فشار بر کشورها بسازد. یکى از استادان دانشگاه در همین زمینه گفته است:
اگر قدرت مانور اقتصادى را از دولت نگیریم و مردم را حقوق بگیر NGOها نکنیم، نمى‏توانیم دموکراسى دلخواه را به ساختار حکومت تحمیل کنیم. (22)
3. فرهنگ سازى و زمینه سازى براى جنبش‏هاى اجتماعى: امروزه، که جریان تولید مفاهیم و اطلاعات جریانى یک طرفه از جانب غرب به سمت کشورهاى جهان سوم است، مى‏توان سازمان‏هاى غیر دولتى را از بهترین ابزارهاى توزیع مفاهیم لیبرالیستى و ایجاد باورهاى جدید دانست. امروزه بنیادهاى بین‏المللى، سازمان ملل و اتحادیه اروپایى، استانداردهاى حقوق بشر و حقوق زنان را تدوین مى‏کنند و سازمان‏هاى غیر دولتى در کشورهاى هدف، اقدام به ترویج همین استانداردها و پى‏گیرى شیوه‏هاى دست‏یابى به آنها مى‏کنند.
روند توسعه و گسترش سازمان‏هاى غیر دولتى در کشور ما جالب توجه است. تا ابتداى سال 1376 بسیارى از سازمان‏هاى غیر دولتى را سازمان‏هاى خیریه تشکیل مى‏دادند؛ اما به تدریج، میزان رشد سازمان‏هاى غیر دولتى فرهنگى و اجتماعى بسیار بیشتر شد و کمترین زمینه‏ى فعالیت به موضوعات مذهبى اختصاص یافت. طبق آمار وزارت کشور در سال 45، 1381 درصد NGOها فعالیت فرهنگى و 21 درصد آنها فعالیت اجتماعى و فقط قریب 16 درصد از آنها در امور خیریه فعال بودند و تعدادى نیز در زمینه‏هاى مطبوعات، علمى و بهداشتى فعالیت مى‏کردند. (23)
در سال 1383 بیش از 37000 سازمان غیر دولتى در ایران ثبت شده بودند که 17000 مورد از نیروى انتظامى، 2000 مورد از سازمان ملى جوانان و 1700 مورد از مرکز آموزش عالى و صدها مورد نیز از مرکز مشارکت زنان مجوز گرفته بودند. (24)
ه. حمایت از عناصر مزدور: استخدام روزنامه نگاران مزدور و حمایت مالى از مطبوعات و رسانه‏ها براى تبلیغ یکى از روش‏هاى استعمارى و سلطه‏گرایى امپریالیسم بوده است. براى مثال، هنگام انتخابات مجلس هفتم ایران در اسفند 1382، موریس کاپیتورن گزارشگر سابق حقوق بشر سازمان ملل در حاشیه‏ى کنفرانس »دموکراسى براى ایران« در لندن، در مصاحبه‏اى به صراحت اعلام کرد:
فعالان جنبش دموکراتیک در ایران از نظر اقتصادى حمایت شده و به آنها کمک مالى مى‏شود. (25)
در جنگ امریکا علیه عراق، بازرس عمومى وزارت دفاع آمریکا اعتراف کرد: آن وزارت خانه طى قراردادى که با بنگاهى به نام »گروه لینکن« امضا کرده، به طور مخفیانه روزنامه‏نگاران و سازمان‏هاى مطبوعاتى و رسانه‏اى عراق را اجیر کرده و با پرداخت پول، کوشش کرده است اخبار مثبت و مورد نظر امریکا و قواى اشغالگر در روزنامه‏ها و سایر رسانه‏هاى آن کشور منعکس شود (26) کار تا آنجا پیش رفت که روزنامه‏ى واشنگتن پست در سر مقاله‏ى خود در 23 اکتبر 2006 تحت عنوان »پروپاگانداى کاشته شده«، دولت بوش و وزارت دفاع امریکا را مورد انتقاد قرار داد و اجیر کردن روزنامه نگاران را اگر هم خلاف قانون نباشد، غیر منطقى و غیر عقلایى دانست.
حتى »سازمان خبرنگاران بدون مرز«، که یک تشکیلات تماما غربى است و شاخص‏هاى آزادى مطبوعات آن کاملا اروپایى و امریکایى است، در گزارش سالانه‏ى خود درباره‏ى »فهرست آزادى مطبوعات در دنیا«، ایالات متحده را از جنبه‏ى آزادى مطبوعات در مقام 53 اعلام کرد که نسبت به سال 2002؛ یعنى کشورى که در مقام هفدهم قرار داشت، 36 درجه تنزل کرده است.
و. تسلط بر رسانه‏ها و استفاده ابزارهاى رسانه‏اى: (27) شکل دهى و کنترل افکار عمومى یکى از مهم‏ترین سیاست‏هایى است که حیات و تداوم قدرت‏ها را رقم مى‏زند. در شرایط خاصى همچون شرایط جنگى و یا تغییر دولت‏ها، انقلاب‏ها، و جنبش‏ها، افکار عمومى اهمیت بیشترى در تعیین سرنوشت مسائل دارد. کنترل و هدایت این بعد از قدرت مردمى از طریق رسانه‏ها و وسایل ارتباط جمعى صورت مى‏گیرد.
در نزاع میان دولت‏ها، آنها که از قدرت رسانه‏اى برترى برخوردارند، موفق خواهند بود. امروزه ایالات متحده‏ى امریکا، انگلستان، فرانسه و آلمان مهم‏ترین قدرت رسانه‏اى به شمار مى‏آیند. خبرگزارى‏هاى پنج گانه »آسوشیتدپرس«، »یونایتدپرس«، »فرانس‏پرس« و »رویتر« به ترتیب متعلق به کشورهاى مذکور هستند. این خبرگزارى‏ها کار تهیه و مخابره‏ى خبر به رسانه‏هاى سرتاسر جهان را بر عهده دارند و در واقع، منشأ اصلى انتشار اخبار محسوب مى‏شوند، به گونه‏اى که مى‏توان گفت: شبکه‏ى B.B.C در انگلستان و A.B.C و C.B.S و N.B.C و C.N.N در امریکا از مشهورترین شبکه‏هاى تلویزیونى جهان هستند که بخش عمده‏اى از خبرها، تحلیل‏ها و افکار عمومى مردم را در اختیار دارند. علاوه بر سلطه‏ى قدرت‏هاى بزرگ بر رسانه‏هاى جهانى، انحصار دیگرى نیز شکل گرفته و آن انحصار یهودیان بر رسانه‏هاى کشور مذکور است. براى مثال، رابرت مرداک و کوانروبرک یهودى علاوه بر داشتن صدها نشریه در استرالیا، امریکا، کانادا و اروپا، شبکه‏هاى تلویزیونى متعددى نیز در اختیار دارند و حجم عظیمى از رسانه‏هاى سه قاره‏ى مزبور از طریق این دو غول بزرگ جهانى به هم مربوط مى‏شوند.
مى‏توان گفت: یهودیان و تعداد معدودى از کشورها در شکل دهى افکار جهانى بیشترین سهم را در اختیار دارند. با توجه به این واقعیت، موضوع »آزادى اطلاعات« و جریان خبر رسانى تا حدى غیر واقعى است. در این جریان، یک طرفه و قوى اطلاعات، نکته‏اى که تأثیر انحصار اخبار بر کشورهاى پیرامونى را مشخص‏تر مى‏سازد این است که این کشورها حتى درباره‏ى خودشان نیز اطلاعات مورد نیاز را از طریق انحصارات جهانى کسب مى‏کنند.(28)
در واقع، در نظام بین الملل، انحصار رسانه‏ها و قسمت اعظم تولیدات فرهنگى در اختیار مراکز سلطه است. این مراکز به واسطه‏ى قدرت عظیم خود، تولید کننده و صادر کننده‏ى فرهنگ مورد نظر به جهان هستند. در میان این کشورها، ایالات متحده‏ى امریکا و قلب تبلیغاتى آن، »هالیوود«، بیشترین سهم را به خود اختصاص داده است. 77 درصد برنامه‏هاى تلویزیونى وارداتى کشورهاى جهان از امریکاست. (29) نسبت صادرات فیلم این کشور به واردات آن:، 20 به 1 است. اداره‏ى اطلاعات امریکا )C.I.A( سهم قابل ملاحظه‏اى در این صادرات، آن هم به طور رایگان دارد. محصولاتى که براى فروش عرضه مى‏شوند هر ساله درآمدهاى هنگفتى را نصیب ایالات متحده‏ى امریکا مى‏کند.(30)
قابل توجه است که طى نیم قرن گذشته، تولیدات فرهنگى غرب، به ویژه ایالات متحده، برهنگى زن را به نحوى بى‏سابقه در جهان گسترش داده است. تا پیش از این، حتى در غرب، »پوشیدگى« فرهنگ اکثریت جوامع بود و برهنگى نه تنها فضیلتى محسوب نمى‏شد، بلکه کارى وقیح، زشت و ناپسند به شمار مى‏آمد. اما امروزه در کمتر محصول فرهنگى است که فرهنگ برهنگى، که ناشى از برهنگى فرهنگى است، تبلیغ نشود.
علاوه بر جنبه‏هاى غیر مستقیم بهره‏گیرى از رسانه‏ها، بهره‏گیرى آشکار از این بعد قدرت را مى‏توان - براى مثال - در به قدرت رساندن مهره‏هاى مورد نظر یا براندازى دولت‏هاى نامطلوب از نظر قدرت‏هاى استعمارى مشاهده کرد. جنگ روانى یا تبلیغاتى که ممکن است فرامرزى یا در درون کشور هدف صورت گیرد، در وقوع کودتاها، جنگ‏ها و آشوب‏هاى داخلى، اعتصابات و به طور کلى، شکست یا پیروزى دولت‏ها، احزاب و گروه‏هاى خواهان حاکمیت نقش مهمى ایفا مى‏کند. متهم کردن دولت‏ها به نقض حقوق بشر، تروریسم، تلاش براى دست‏یابى به سلاح‏هاى کشتار جمعى، دخالت در درگیرى‏ها و جنگ‏هاى خارجى نیز در سطح جهانى، موقعیت و جایگاه دولت‏ها را به چالش مى‏کشد.
در جنگ تبلیغاتى، امنیت داخلى و خارجى کشورها هر لحظه در معرض تهدید است. جنگ تبلیغاتى احتیاجى به اخذ مجوز از مجامع بین‏المللى ندارد، شروع و پایان آن کمتر قابل پیش‏بینى است و ماهیت غافل‏گیرى بیشترى دارد، توان جامعه‏ى جهانى را علیه دولت‏ها به کار مى‏گیرد و ماهیت آن براى ملت‏ها و افکار جهانى کمتر شناخته شده است.
در واقع، در استعمار فرانو، با استفاده از ابزارهاى گوناگونى همچون تلویزیون، مطبوعات، ماهواره‏ها، اینترنت و سینما، سعى شده است اهداف استعمار محقق شود. به طور خلاصه، جعل واقعیت و سانسور خبر، گسترش فساد و فحشا از طریق شبکه‏هاى ماهواره‏اى و جنگ روانى مهم‏ترین نتایج این ابزارها هستند. رسانه‏هاى حامى استعمار براى پیشبرد اهداف خود در داخل کشورهاى هدف، بر محورهاى خاصى تکیه مى‏کنند؛ از جمله ناکارآمد جلوه دادن نظام در امور ادارى، ایجاد اختلاف بین اقوام و اقلیت‏ها، زیر سؤال بردن سیاست‏هاى دولت و تلاش براى ایجاد فاصله بین دولت و مردم. (31)

ابعاد اقتصادى

قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ص 159 - 208.
اصولا سیاست‏هاى اقتصادى استعمار ناشى از »اصالت سود« و به تبع آن، »اصالت قدرت« بوده است. عمده‏ترین هدف استعمارگران طى مراحل گوناگون استعمار، غارت منابع و سرمایه‏هاى مستعمرات و انتقال آنها به سرزمین‏هاى خود بوده است. از جمله اقدامات دوراندیشانه‏ى استعمار، تغییر ساختار اقتصادى مستعمرات از طریق تک محصولى کردن کشورهاى مستعمره بوده که در نهایت، منجر به وابستگى کشورها، گرسنگى جهانى و سیل عظیم مهاجران و نیروهاى کار به کشورهاى صنعتى گردیده است. تک محصولى کردن عمدتا در حوزه‏ى منابع اولیه بوده است، و گرنه عموما به لحاظ صنعتى، تجارى و مالى، کشورها وابسته به قدرت‏ها بوده‏اند. در ادامه، مهم‏ترین اقدامات استعمار فرانو در عرصه‏ى اقتصادى را ذکر مى‏کنیم:
الف. سازمان دهى اقتصاد جهان: سازمان دهى اقتصاد جهانى یکى دیگر از اقدامات در این زمینه بوده است. طرح نقشه‏ى تشکیل سازمان‏هاى اقتصادى بین‏المللى و ایجاد یک نظام پولى واحد در جریان جنگ جهانى دوم شکل گرفت. در این زمینه، »گات« )موافقت‏نامه‏ى عمومى تعرفه و تجارت( شکل گرفت که در 1990 سازمان تجارت جهانى )WTO( جایگزین آن شد. در 1944 هم »صندوق بین‏المللى پول« و »بانک جهانى« به وجود آمد. این سازمان‏ها عموما ابزارهایى براى حمایت پنهان و غیر مستقیم از منافع قدرت‏هاى استعمارى تلقى مى‏شوند. دو سازمان اخیر در قبال وامى که در اختیار کشورهاى نیازمند قرار مى‏دهند، حق ملت‏ها در تعیین سرنوشت اقتصادى خود را به دست مى‏آورند، در حالى که بخشى از سرمایه‏هاى این سازمان‏ها را همین کشورها تأمین مى‏کنند. نکته‏ى مهم در این باب آن است که از طریق این سازمان‏ها، هم استعمارگران به هدف خود رسیده‏اند و هم در ظاهر، مسئولیتى متوجه قدرت‏هاى مستکبر نیست. از سوى دیگر، با برقرارى سلطه‏ى دلار یعنى ایجاد یک نظم پولى، که در آن دلار امریکا پایه است، هر چه بیشتر کنترل اقتصاد جهانى را در دست گرفته‏اند.
ب. جهانى سازى اقتصاد: همان گونه که ذکر شد، یکى از ابعاد جهانى سازى، بعد اقتصادى آن است. در این زمینه، با توجه به انحصارات خاص نظام سرمایه بر گلوگاه‏هاى اقتصادى جهان و سایر منابع قدرت و از طریق سازمان‏هاى پیش گفته، ایجاد کامل نظام تجارت آزاد جهانى مد نظر است تا از طریق آن، در یک رقابت نابرابر، در نهایت، درجه‏ى وابستگى کشورها به استعمارگران بیشتر شود.
برخى آمارها ابعاد عظیم جهانى اقتصاد را روشن مى‏سازند: در سال 1995، تولید ناخالص هفتاد کشور جهان از بین دویست کشور، بیش از ده میلیارد دلار بود. در حال حاضر، قریب بیست هزار شرکت چند ملیتى یک چهارم تولید جهانى، هفتاد درصد تجارت جهانى و هشتاد درصد سرمایه گذارى‏هاى مستقیم را در دست دارند.(32)

ابعاد نظامى

یکى از نکات جالب توجه، رویکرد جدید استعمار به استفاده از شیوه‏هاى نظامى در دهه‏ى حاضر است که بیشتر یادآور عمر استعمار کهن است؛ اما به نحوى دیگر و با توجیهات دیگرى صورت مى‏گیرد. مهم‏ترین این سیاست‏ها در ادامه تشریح مى‏شود:
الف. اشغال نظامى و دخالت مستقیم: این سیاست، که عموما بارزترین وجهه‏ى استعمار کهن بود، اکنون در استعمار فرانو مجددا به کار گرفته مى‏شود، با این تفاوت که اولا، هنگامى که سایر روش‏ها مؤثر واقع نشد از آن استفاده مى‏کنند؛ و ثانیا، این روش در استعمار کهن با شعار »متمدن کردن اقوام وحشى« و »آبادانى سرزمین‏ها« صورت مى‏گرفت؛ ولى در حال حاضر، همگان قبح این اعمال را قبول دارند. اما در استعمار فرانو، حمله‏ى مستقیم نظامى با شعار »دموکراسى سازى« و هدیه‏ى آزادى به کشورها صورت مى‏گیرد. در عین حال، استفاده از ابزار رسانه‏هاى عظیم خبرى و ایجاد شرایط کاذب مانند یازده سپتامبر و توسل به بهانه‏هایى مانند وجود دشمن فرضى، موجب مى‏شود تا اهداف واقعى استعمار مشخص نگردد و حتى با تعریف و تمجید مواجه شود. حملات نظامى امریکا به افغانستان و عراق (33) با این توجیهات صورت پذیرفتند و در پوشش ائتلاف علیه تروریسم و مبارزه با سلاح‏هاى کشتار جمعى، بار دیگر یکى از وجوه استعمار کهن به نحو دیگرى تکرار شد.
درباره‏ى این توجیهات - براى مثال - جرج بوش، رئیس جمهور امریکا، در کاخ »وایت هال« لندن )19 نوامبر 2003( چنین گفت:
ایالات متحده و انگلستان یک نهضت و وظیفه‏ى مشترک در جهان را بر عهده دارند. ما در جست و جوى توسعه‏ى آزادى و صلحى هستیم که آزادى به همراه مى‏آورد. ملت‏هاى ما به همراه یکدیگر به پاخاسته و در راه این ارزش متعالى، در سرزمین‏هاى دوردست هر ساعت دست به فداکارى مى‏زنند.(34)
دونالد رامسفلد، وزیر وقت دفاع ایالات متحده، هم در 29 آوریل 2003 در بغداد گفت:
درست برعکس بسیارى از ارتش‏ها در جهان، شما نیامده‏اید که فتح کنید، نیامده‏اید که اشغال کنید، بلکه آمده‏اید که آزاد کنید و مردم عراق این را مى‏دانند.
ب. ایجاد پایگاه‏هاى نظامى: ایجاد پایگاه‏هاى نظامى در اقصا نقاط جهان، از همان ابتداى توسعه طلبى قدرت‏هاى اروپایى مورد توجه قرار گرفت. وجود این پایگاه‏ها با توجه به مشکلات ارتباطى و بعد مسافت میان سرزمین‏هاى استعمارى و مستعمرات و نیز توسعه طلبى امریکا در چند دهه‏ى اخیر، نقش بسزایى در تحکیم سلطه‏ى استعمارگران داشته است.
امروزه ایالات متحده 2500 پایگاه نظامى در بیش از سى کشور جهان دارد. در این پایگاه‏ها، قریب یک چهارم نیروهاى مسلح امریکا یعنى پانصد هزار سرباز از نیروى زمینى، دریایى و هوایى و قریب 1500 جنگنده و 250 ناو جنگى و تدارکاتى با دوازده هزار کلاهک هسته‏اى وجود دارند. علاوه بر این‏ها، باید پایگاه‏هاى متحدان امریکا در جهان و پایگاه‏هایى را که بنا به پیمان‏هاى نظامى به طور مشترک در اختیار امریکا و سایر کشورهاست - مانند پایگاه‏هاى »ناتو« - در نظر گرفت. (35)دولت امریکا از این پایگاه‏ها در جهت دست‏یابى به اهداف خود مانند اشغال نظامى سایر کشورها، تأمین امنیت دولت‏هاى متحد خود در منطقه، تضمین جریان مستمر انرژى، و تحت فشار قرار دادن دولت‏هاى دشمن خود در تمام مناطق جهان بهره‏ى زیادى مى‏گیرد.

استعمار فرانو در آیینه‏ى کلام رهبرى

مقام معظم رهبرى در دیدارها و پیام‏هاى متعددى به بازشکافى »استعمار فرانو« پرداختند که اهم سخنان ایشان را با حفظ انسجام مطالب مرور مى‏کنیم:
رهبر انقلاب در دیدار رئیس و مدیران سازمان صدا و سیما )11 آذر 1383( پس از ترسیم وضع جدید جامعه‏ى جهانى، که به یک کارزار تمام عیار تبلیغى تبدیل شده است، به جایگاه رسانه‏ى ملى و چگونگى برخورد مردم با اشغالگران اشاره کردند و با تبیین واقعیت‏هاى تاریخى و اشاره به ایستادگى ملت هند در برابر انگلیس، درباره‏ى برترى قدرت مقاومت کنندگان و تفاوت اشغال سنتى و جدید چنین فرمودند:
در مقابل نیروى اشغالگر مسلطى که قدرت او با قدرت نیروى مقاومت کننده‏ى داخل شهر یا داخل کشور قابل مقایسه نیست و اشغالگر خیلى قوى‏تر است، در عین حال ایستادگى و غیرت و ایمان آن جمعیت بر قدرت ظاهرى اشغالگر فائق مى‏آید و برد را آنها مى‏کنند، نه آن چند گروهى که فرصت طلب بوده و با دشمن سازش و همکارى کرده‏اند؛ اینها جزو اولین کسانى خواهند بود که توى سرشان مى‏خورد. این، تصویر نه چنان دور از ذهنى است که همه‏ى ما در مقابل خود داریم. شما این تصویر را در سطح بین‏المللى توسعه دهید. واقعه‏اى است که در حال حاضر هم دارد اتفاق مى‏افتد. الآن منطقه‏ى خاورمیانه، یا بگویید منطقه‏ى اسلامى - خاورمیانه و شمال افریقا - حکم همان شهرى را دارد که دشمن آن را اشغال کرده و یا در حال اشغال است. البته این نوع اشغال با اشغال سنتى نظامى قدیم تفاوت دارد؛ سیطره‏ى فرهنگى و اقتصادى و سیاسى کامل است؛ حتى در مواردى ممکن است بدون حضور اشغالگر باشد، مگر این که حضور نظامى یا حضور فوق‏العاده لازم باشد. این اتفاق الآن دارد مى‏افتد. این که من منطقه را مثال مى‏زنم، چون نمى‏خواهم ماجرا را بازکنم، و الا اگر ما به سمت اقصاى آسیا یا امریکاى لاتین برویم، آنجا هم همین قضایا با کم و بیش تفاوت‏هایى وجود دارد، منتها من مى‏خواهم منطقه‏اى که مورد ابتلاى خودمان است و وحدت خاصى دارد را مطرح کنم.
الآن اشغالگر - مثل همان اشغالگرى که بخارست یا پاریس یا فلان کشور را تصرف کرده بود - در حال اشغال تدریجى است. این اشغالگر کیست؟ پاسخ این نیست که این اشغالگر دولت امریکا یا فلان دولت دیگر است؛ نه، این اشغالگر یک طبقه‏ى اجتماعى است؛ طبقه‏اى که دولت امریکا و دولت‏هاى دیگر را به قدر توانایى و قدرت خود و آمادگى آنها، دارد هدایت مى‏کند. البته در بافت و ساخت این دولت‏ها هم بدون شک، افراد این طبقه حضور دارند؛ اما هدایت، هدایت یک دولت نیست؛ هدایت یک مجموعه‏ى طبقاتى است، که اگر بخواهیم در یک عبارت براى اینها اسم معین کنیم، باید بگوییم »زرسالاران اقتدار طلب«. هدفشان هم سیطره بر منابع حیاتى و مالى همه‏ى دنیاست.
البته این سیطره، یک الزامات سیاسى دارد که همان »نظم نوین جهانى« است؛ یک الزامات علمى و ادارى دارد که به تدریج، خود را به آن نزدیک مى‏کنند. مسئله‏ى »جهانى سازى«، که امروز در تجارت، پول، فرهنگ و شبکه‏هاى فرهنگى - مثل اینترنت و مانند آن - مطرح است، همه دانسته و نادانسته در خدمت این مجموعه‏ى طبقاتى است. البته تحلیل جامعه شناختى اینها خیلى دقیق، ریز و مفصل است.
جمهورى اسلامى همان گروه مقاوم است. خیلى‏ها فرصت طلبى کردند؛ خیلى‏ها خیانت کردند و از پیش با دشمن ساختند - نظام‏ها را مى‏گوییم؛ فعلا به ملت‏ها کارى نداریم - خیلى‏ها خودشان را کنار کشیدند و به بستر عافیت رفتند، به خیال این که زندگى را بگذرانند؛ خیلى‏ها فریب خوردند و شعارها و حرف‏ها و تبلیغات را پذیرفتند؛ یک گروه هم ایستاده و مى‏داند این سیطره به زیان اوست؛ مى‏داند این سیطره، او و منطقه را مصیبت زده و بدبخت خواهد کرد؛ مى‏داند اگر این سیطره کامل شود، صد سال - شاید هم بیشتر - مجموعه‏ى بشرى عظیمى که در این منطقه زندگى مى‏کند، از کاروان علم و تمدن و معرفت و خوش‏بختى دور خواهد ماند؛ مى‏داند که سرآغاز دهلیز، یک استعمار تعریف نشده است.(36)
مقام معظم رهبرى در تبیین جنایت‏هاى استکبار و اقدامات جدید استعمار فرانو، در پیام خویش به کنگره‏ى عظیم حج )29 دى 1383( فرمودند:
استکبار همه‏ى ظرفیت و توانایى‏هاى خود را به میدان آورده است. در یک جا با فشار سیاسى، در یک جا با تهدید اقتصادى، در جایى با ترفند تبلیغاتى و در جایى دیگر - مانند عراق و افغانستان و پیش از آن در فلسطین و قدس - با بم و موشک و تانک و چکمه پوشان نظامى، به عرصه‏ى نبرد سرنوشت ساز وارد شده است. مهم‏ترین ابزار این ددمنشان آدمخوار، پرده‏ى نفاق و فریبى است که بر چهره‏ى خود کشیده‏اند. جوخه‏هاى تروریستى را تجهیز و به قصد جان بى‏گناهان روانه مى‏کنند، دم از مبارزه با تروریسم مى‏زنند، از دولت تروریست و جلادى که فلسطین را غصب کرده علنا پشتیبانى مى‏کنند و مدافعان جان به لب رسیده‏ى فلسطینى را تروریست مى‏نامند.
سلاح‏هاى کشتار جمعى اتمى و شیمیایى را تولید و توزیع و مصرف مى‏کنند و فجایعى مانند هیروشیما و حلبچه و خطوط دفاعى ایرانیان در جنگ تحمیلى پدید مى‏آورند و در عین حال، شعار کنترل سلاح کشتار جمعى سر مى‏دهند. آنان خود در پشت سر مافیاى کثیف مواد مخدرند و دم از مبارزه با مواد مخدر مى‏زنند. آنان نمایش علم‏گرایى و جهانى سازى علم مى‏دهند و آن گاه با پیشرفت دانش و فن‏آورى در جهان اسلام مقابله مى‏کنند و سر برآوردن فن‏آورى هسته‏اى صلح‏آمیز در کشورهاى اسلامى را گناهى بزرگ مى‏شمارند؛ از آزادى و حقوق اقلیت‏ها سخن مى‏گویند و حق آموزش و تحصیل را از دختران مسلمان، به جرم پاى‏بندى به حجاب اسلامى سلب مى‏کنند؛ درباره‏ى آزادى بیان و عقیده داد سخن مى‏دهند و ابراز عقیده درباره‏ى صهیونیزم را جرم مى‏شمارند و بسیارى از آثار فکرى برجسته‏ى اسلامى را و حتى اسناد به دست آمده از لانه‏ى جاسوسى امریکا در تهران را، در امریکا اجازه‏ى نشر نمى‏دهند؛ در باب حقوق بشر پرگویى مى‏کنند، اما ده‏ها اردوگاه شکنجه چون »گوانتانامو« و »ابوغریب« به پا مى‏کنند یا در مقابل چنین فجایع کم نظیرى سکوت رضایت آمیز در پیش مى‏گیرند. آنها از احترام به همه مذاهب سخن مى‏گویند، اما از مرتد مهدورالدمى چون سلمان رشدى حمایت مى‏کنند و در رادیوى دولتى انگلیس، سخن کفرآمیز بر ضد مقدسات اسلامى مى‏پراکنند.
امروزه بر اثر گستاخى و بى‏پروایى حماقت آمیز زمام داران امریکا و انگلیس، نقاب خدعه و نفاق آنان شکاف برداشته و نفرت از این مستکبران به دست خودشان، دل ملت‏ها و جوانان مسلمان را انباشته است. امروز در هر کشور اسلامى، انتخابات آزاد صورت گیرد، ملت‏ها بر ضد خواسته‏ى امریکا و انگلیس رأى خواهند داد. اکنون انتخابات عراق پیش روى ماست. هدف ملت عراق و رهبران راستین آنان از انتخابات، نقطه‏ى مقابل هدف اشغالگران از آن است. ملت و رهبران عراق، انتخابات را براى تشکیل حکومتى مردمى و برخاسته از اراده‏ى مردم و براى عراقى مستقل و یک‏پارچه و آزاد مى‏خواهند. انتخابات از نظر آنان، باید پایان اشغال نظامى و سلطه‏ى سیاسى امریکا و انگلیس باشد؛ باید به حضور فتنه انگیز صهیونیست‏ها، که در زیر سایه‏ى سلاح امریکایى‏ها، خود را به کناره‏ى فرات رسانده و خواب آشفته‏ى »از نیل تا فرات« را تعبیرى ناقص کرده‏اند، خاتمه دهد؛ باید کدورت‏هاى فرقه‏اى و قومى را، که غالبا برانگیخته خباثت دشمنان مشترک است، به اخوت و اتحاد تبدیل کند.
اما انتخابات در خیال خام اشغالگران، هدف دیگرى دارد؛ آنان مى‏خواهند زیر نام »انتخاب مردمى«، مزدوران خود را، که غالبا به خاطر سوابق وابستگى‏شان به حزب »بعث«، ذلیل و رام دست اشغالگرانند، بر مردم حاکم کنند؛ مى‏خواهند هزینه‏ى حضور نظامى را از دوش خود بردارند و به دست مزدوران خود، هر چه را هم هزینه کرده‏اند، از جیب و نفت عراق جبران کنند؛ مى‏خواهند استعمار را در شکل کاملا جدید آن در عراق مستقر سازند. در این استعمار فرانوین، مزدوران بیگانه مانند گذشته، به طور مستقیم از سوى استعمارگران به کار گماشته نمى‏شوند، بلکه در انتخاباتى که رأى مردم با تقلب و خدعه‏هاى رایج نادیده گرفته شده، کسانى به نام »منتخب« مردم بر سر کار مى‏آیند؛ نام و ظاهر کار »دموکراسى« و باطن آن حاکمیت مطلق بیگانه بر ملت مظلوم است.(37)
درباره‏ى ماهیت »ناتوى فرهنگى«، باید گفت: افرادى همانند هانتینگتون، برژینسکى، کسینجر، فوکویاما و تافلر، که از سرشناس‏ترین استراتژیست‏هاى نظام لیبرال - دموکراسى هستند، پس از جنگ سرد و فروپاشى نظام کمونیستى، اسلام را به عنوان دشمن جدید خود اعلام کرده‏اند و به صراحت، بر طبل جنگ با اسلام مى‏کوبند.
ماهیت ناتوى فرهنگى به لحاظ محتوایى، یک ماهیت »لیبرالیستى« است؛ لشکرى است که با ایدئولوژى »لیبرالیسم« به دنبال از بین بردن »اسلام« است. فرماندهان و سربازان این ناتو نیز با اندیشه‏اى که مبلغ آن هستند، شناخته مى‏شوند. این اندیشه اعتقادات، ارزش‏ها و احکام اسلام و میوه‏ى سیاسى آن یعنى »ولایت فقیه« و نظام اسلامى را مورد هجمه قرار داده است و قصد از بین بردن آنها یا کم‏رنگ کردنشان را در میان مردم دارد.
باید توجه داشت که این اندیشه در لیبرالیسم خلاصه نمى‏گردد، بلکه گستره‏ى وسیعى از مارکسیسم: نئومارکسیسم، و پست مدرنیسم، تا اندیشه‏هاى اعزامى میان صوفیگرى و وهابیت را دربر مى‏گیرد؛ یعنى آنچه براى دشمن اهمیت دارد، اسلام زدایى است؛ خواه با لیبرالیسم، خواه با مارکسیسم و خواه با اندیشه‏هایى که رنگ و بوى دینى و معنوى دارند.

استعمار فرانو در ایران

با توجه به این که استعمار فرانو به عنوان یک فرایند از سوى جریان‏هاى متعددى نسبت به تمامى کشورهاى مستضعف اعمال مى‏شود، بنابراین، تمامى آثار و پیامدهاى سیاسى، فرهنگى، اقتصادى و نظامى آن به گونه‏اى در ایران نیز قابل مشاهده است. در این مبحث، انحصارا بخشى از مهم‏ترین اقدامات عینى استعمار فرانو و آثار آن در ایران بررسى خواهد شد. به دلیل آن که مهم‏ترین نمودهاى استعمار فرانو یعنى »نظم نوین جهانى« و »جهانى سازى« از طرح‏هاى اصلى دولت مردان ایالات متحده است، نقش اصلى در اقدامات استیلاجویانه علیه ایران متوجه این کشور است.

جنگ نرم

در میان مراکز و سازمان‏هاى مطالعاتى امریکا، رویکردهاى متفاوتى درباره‏ى مواجهه با جمهورى اسلامى ایران دنبال مى‏شود که مهم‏ترین آنها عبارتند از: جنگ نرم، تقابل گرایى، و تعامل گرایى. مهم‏ترین این رویکردها، که در حال حاضر دنبال مى‏شود، »جنگ نرم« است. این رویکرد نیز عمدتا با دو طرح »دیپلماسى سیاه« و »فروپاشى« تبیین شده است.(38)
الف. دیپلماسى سیاه: اساس رهیافت »دیپلماسى سیاه« سرنگونى جمهورى اسلامى ایران از طریق ایجاد روابط سیاسى و رسمى و استفاده از نخبگان مخالف است. این رهیافت بر این تحلیل استوار است که در داخل جمهورى اسلامى، به علت وجود زمینه‏ها و بسترهاى رشد دموکراسى و وجود گزاره‏هاى دموکراتیک در نظام کنونى، فرصت‏هاى مناسبى براى پیشبرد راهبرد و اهداف سرنگونى حکومت فراهم خواهد آمد که در این چارچوب، وجود روابط سیاسى، منابع و امکانات امریکا براى اقدام علیه جمهورى اسلامى را افزایش خواهد داد. این رهیافت بیشتر از سوى مؤسساتى همچون »کمیته‏ى خطر کنونى« (39) و »مؤسسه‏ى هوور« (40) ترویج گردیده است.
»کمیته‏ى خطر کنونى«، که محافظه‏کارانى مانند جوزف لیبرمن، جیمز ولسى، مارک پالمر، و الیوت کوهن در آن عضو هستند، در گزارش خود در 20 دسامبر 2004 تحت عنوان »ایران؛ یک رویکرد جدید« راه‏کارهاى ذیل را براى مقابله با ایران ارائه کرده است: (41)
1. اعلام رسمى تمایل به برقرارى روابط با ایران توسط رئیس جمهور امریکا؛
2. بازگشایى سفارت امریکا در تهران؛
3. انهدام توانایى هسته‏اى ایران در صورت عدم تمکین؛
4. استفاده‏ى گسترده از روش‏هاى نوین متناسب با جامعه‏ى ایرانى؛ از جمله استفاده از زنان و جوانان ایرانى، راه‏اندازى برنامه‏ها و مبادلات دانشگاهى، فرهنگى و حرفه‏اى، وارد کردن عوامل مرتبط به عنوان گردشگر به ایران و ملاقات آنان با عناصر و مراکز مستعد همکارى، فعال کردن سازمان‏هاى غیر دولتى امریکا در ایران، دعوت فعالان سیاسى جوان ایرانى به همایش‏هاى کوچک در امریکا و امکان برقرارى ملاقات میان آنان با عواملى از کشورهاى عربستان، فیلیپین، اندونزى و شیلى که داراى تجارب موفقیت‏آمیز در سازمان‏دهى حرکت بر ضد نظام هستند، فعال کردن عوامل در سفارت‏خانه‏هاى دوست در کشور ایران به منظور شرکت در جلسه‏ى محاکمه‏ى مجرمان و کمک مالى به خانواده‏هاى مجرمان مخالف نظام؛
5. تخریب ارکان نظام جمهورى اسلامى ایران؛
6. وضع تحریم‏هاى هوشمند علیه ایران؛
7. محاکمه‏ى مقامات ایرانى؛
8. گسترش رسانه‏هاى ضد ایرانى؛ این کمیته در کنار »رادیو فردا« و »رادیو امریکا« پیشنهاد مى‏کند بودجه‏اى در حد بودجه‏ى این دو شبکه به منظور توسعه‏ى شبکه‏هاى تلویزیونى و رادیویى ضد ایرانى فارسى زبان به عناصر وابسته اختصاص داده شود و براى این منظور، سالانه دست کم ده میلیون دلار پیشنهاد کرده است. این مورد اخیرا در بودجه‏ى 75 میلیون دلارى ضد ایرانى کنگره‏ى امریکا مورد توجه قرار گرفته است.
9. مذاکره‏ى مستقیم و گسترش روابط.
»مؤسسه‏ى هوور« مرکزى وابسته به دانشگاه »استنفورد« محل تدریس کاندولیزار رایس و یکى از مخازن فکرى نومحافظه‏کاران است. طرح »دموکراسى در ایران« از جمله طرح‏هاى مهم این مؤسسه است که دکتر عباس میلانى و مایکل مک فال مدیریت آن را بر عهده دارند. این دو به همراه لرى دایموند در سال 2005 در گزارشى تحقیقاتى با نام »فراسوى تغییرات تدریجى؛ یک استراتژى جدید در قبال ایران« تلاش کرده‏اند تا رویکرد جدیدى را در قبال ایران در اختیار دولت مردان کاخ سفید قرار دهند. این مرکز راه‏کارها و توصیه‏هاى گوناگونى علیه ایران ارائه داده است.(42)
رابرت کگلان، نظریه‏پرداز نومحافظه‏کار، نیز طى مقاله‏اى در واشنگتن پست در تاریخ 29 ژانویه 2006، راه‏کارهاى ذیل را براى تغییر در دولت جمهورى اسلامى ایران پیشنهاد داد:
1. فشار از بالا، همراه سازى از پایین؛
2. وضع تحریم‏هاى گسترده و هوشمند؛
3. عمومى کردن حمایت‏هاى سیاسى؛
4. برقرارى مجدد روابط رسمى با جمهورى اسلامى ایران؛
5. ایجاد یک سازمان منطقه‏اى و چند جانبه.
عباس میلانى و مک فال در تاریخ 28 ژانویه 2006 در مقاله‏اى تحت عنوان »مهار تهران«، که در واشنگتن پست منتشر گردید، نوشتند:
تنبیه ضعیف ایران توسط شوراى امنیت سازمان ملل اینک قطعى است، ولى این امر به تنهایى کافى نبوده و نیست؛ چرا که مردم و نخبگان ایران از برنامه‏ى هسته‏اى این کشور حمایت مى‏کنند... اروپا و امریکا باید میان مردم و نخبگان قدرت شکاف و گسل ایجاد نموده و زمینه‏ى حمایت داخلى از فعالیت‏هاى هسته‏اى ایران را دگرگون نمایند (43) اینان راه‏کارهاى دیگرى را نیز پیشنهاد کردند:
1. استفاده از وسایل ارتباط جمعى گوناگون مانند رادیو و اینترنت، که با استفاده از آن بتوان به شکل مستقیم با ملت سخن گفت و آنها را براى تغییر دولت تشویق و ترغیب کرد؛
2. بسیج حمایت بین‏المللى از اتحادیه‏هاى کارگرى، گروه‏هاى مدنى و سازمان‏هاى حقوق بشر و همچنین گروه‏هاى مذهبى مخالف دولت؛
3. حمایت مالى پنهان از شخصیت‏هاى حقیقى و حقوقى که آماده دریافت کمک‏هاى مذکور هستند؛
4. تحریم اقتصادى علیه نخبگان و حامیان مالى دولت جمهورى اسلامى ایران.
در شرایط کنونى، به نظر مى‏رسد مجموع راه‏کارهاى مزبور براى تغییر نرم‏افزارى حکومت ایران در میان سیاست گذاران کاخ سفید از جایگاه ویژه‏اى برخوردار است. سخنرانى سالانه‏ى جرج بوش در کنگره‏ى امریکا و خطاب قرار دادن مستقیم شهروندان ایرانى و همچنین بیانیه‏ى وزارت امورخارجه‏ى امریکا در خصوص حمایت از حقوق کارگران و رانندگان شرکت واحد تهران در 31 ژانویه 2006 شواهد خوبى بر این ادعا هستند.
ب. فروپاشى: رهیافت »فروپاشى« یکى دیگر از رهیافت‏ها در زمینه‏ى جنگ نرم علیه جمهورى اسلامى ایران است. این رهیافت هر گونه رابطه‏ى رسمى میان دولت امریکا و دولت ایران را مردود اعلام مى‏نماید و صرفا رابطه با جامعه‏ها، سازمان‏ها، گروه‏ها و افراد را مبناى کار خود قرار داده است. این رهیافت از سوى دو مرکز مهم یعنى »بنیاد اعانه‏ى ملى براى دموکراسى« (44) و »خانه‏ى آزادى« (45)دنبال مى‏شود.
»بنیاد اعانه‏ى ملى براى دموکراسى« سازمانى وابسته به »سیا« است و بخش عمده‏اى از بودجه‏ى آن توسط این سازمان تأمین مى‏گردد. راه‏کارهایى مانند جلب همکارى رهبران سیاسى و نیز قانون گذاران و احزاب میانه‏رو، که به دنبال بازکردن فضا، مشارکت زنان در سیاست و افزایش ارتباطات با سازمان‏هاى بین‏المللى هستند، تشویق و تقویت انجمن‏هاى اقتصادى - بازرگانى و مخازن فکرى طرفدار بازار آزاد و در نهایت، تقویت روابط با اتحادیه‏هاى کارگرى و جلب همکارى آنان از سوى این نهاد مطرح شده است. (46) این بنیاد به طور رسمى و از سوى کنگره در ضمن قانون »حمایت و آزادى ایران )2006( »مأمور اجراى »طرح دموکراسى سازى« در ایران گردیده است.
»خانه‏ى آزادى« یکى دیگر از ابزارهاى سیاست خارجى ایالات متحده‏ى امریکاست و همواره طرح »دموکراسى« و »دموکراسى سازى« براى تأمین منافع راهبردى و بلندمدت این کشور بهره مى‏گیرد و بودجه‏ى آن از سوى دولت ایالات متحده و دیگر متحدان غربى آن تأمین مى‏شود. این خانه براى »امریکایى سازى« در ایران، که آن را »دموکراسى سازى« مى‏نامد، برنامه‏هاى گسترده‏اى را در دستور کار خود دارد. این برنامه‏ها بیشتر در حوزه‏ى رسانه‏ها و وسایل ارتباط جمعى طراحى شده و تحت لواى یک برنامه‏ى کلى به نام »توسعه‏ى جامعه‏ى مدنى - حمایت رسانه‏اى« به اجرا درآمده‏اند.
طبق این برنامه، »خانه‏ى آزادى« تلاش مى‏کند تا منبع اطلاعاتى جامعى براى فعالان حقوق بشر در ایران فراهم سازد و آنها را با منابع و همکاران دیگر خود در منطقه‏ى خاورمیانه و شمال افریقا مرتبط سازد.(47)
طبق این برنامه، »خانه‏ى آزادى« باید ماه‏نامه‏اى الکترونیکى و دو زبانه )فارسى - انگلیسى( طراحى و راه‏اندازى کند تا به وسیله‏ى آن فضاى مناسبى براى بحث و بررسى دموکراسى سازى و حقوق بشر - البته تنها در ایران و نه در کشورهاى همسو با منافع امریکا مانند مصر یا عربستان - فراهم آورد. این مجله‏ى الکترونیکى، که گذار نامیده شده، مؤظف گردیده است تا مجموعه‏اى از مقالات، بررسى و نقد کتاب، بررسى و نقد فیلم، گزارش‏هاى تصویرى، نامه‏ها و بیانیه‏ها، کاریکاتورهاى سیاسى و مانند آن از ایرانیان داخل و خارج با تمرکز بر روى حقوق بشر و چالش‏هاى دموکراسى سازى گرد آورد و با ایجاد امکانى براى بحث و تبادل نظر آنلاین در پایان هر مطلب، به نوعى، به نظرسنجى و ارزیابى افکار در دو رهیافت مذکور )دیپلماسى سیاه و فروپاشى( مى‏پردازد و راه‏کارهایى ارائه مى‏دهد که بر اساس آنها طى یک جنگ نرم و از طریق تغییر مشى فکرى دولت، گروه‏ها، احزاب و مردم ایران، تغییر نظام در ایران حاصل خواهد شد و دولتى همسو با منافع امریکا به حکومت برسد.
اما مؤسسات دیگرى مانند »مؤسسه‏ى واشنگتن براى سیاست خاورمیانه«، »مؤسسه اینترپرایز امریکا«، »بنیاد دفاع از دموکراسى« و »سازمان طرح قرن جدیدى امریکایى« کاملا رویکردى تقابل گرایانه علیه جمهورى اسلامى ایران اتخاذ کرده و معتقدند: از ابتدا، باید با خشونت و شدت با حکومت ایران برخورد شود تا تغییر جمهورى اسلامى هر چه زودتر محقق گردد. این مراکز عمدتا به نومحافظه‏کاران امریکا تعلق دارند که در کنار نشریاتى مانند واشنگتن تایمز، ویکلى استاندارد، آمریکن اینترپرایز و همچنین رسانه‏هاى صوتى و تصویرى مانند فاکس نیوز و اسکاى نیوز انگلستان، رویکردهاى تندى علیه جمهورى اسلامى ایران در پیش گرفته‏اند.
در سند امنیت ملى امریکا )2006(، که بیانیه‏ى رسمى و علنى دولت مردان کاخ سفید است، محورهاى ذیل به عنوان گرایش‏هاى امریکا در برابر ایران قابل شناسایى است: (48)
1. حمایت آشکار از صداهاى مخالف نظام جمهورى اسلامى ایران توسط بالاترین سطوح تصمیم گیرى در امریکا؛
2. دخالت گسترده در امور داخلى ایران در محور انتخابات، حقوق بشر، زنان، رسانه‏ها و احزاب؛
3. آموزش عناصر و تشکل‏هاى خارج‏نشین مخالف نظام جمهورى اسلامى و حمایت‏هاى سیاسى و مالى از آنها؛
4. ممانعت از دست‏یابى ایران به فن‏آورى و دانش پیشرفته؛
5. فعال سازى و حمایت از شبکه‏هاى رسانه‏اى ضد ایرانى؛
6. تبلیغ و ترویج دوگانگى حاکمیت در ایران؛
7. راه‏اندازى جنگ عقیدتى و ایدئولوژیکى در منطقه؛
8. تلاش براى مشروعیت بخشى، گسترش و توانمند سازى سازمان‏هاى غیر دولتى ایرانى مخالف نظام جمهورى اسلامى ایران.

تسلیم قلب‏ها و دل‏ها به استعمار

استعمارگران در کنار تمامى اقدامات خود در استعمار فرانو، با ارائه‏ى تصویرى مثبت از خویش، جنگ قلب‏ها و دل‏ها و یا جنگ اندیشه‏ها را آغاز کرده‏اند. (49) در حالى که نقشه‏ها و ترفندهاى استعمار براى استیلا و منفعت طلبى آشکار است، اما آنها همیشه سعى داشته‏اند به صورت مستقیم و غیر مستقیم و با ابزارهاى گوناگون، به گونه‏اى عمل کنند که قلب‏ها و دل‏هاى مردم استعمارزده نه تنها این ظلم و اجحاف را احساس نکند، بلکه به تعریف و تمجید از استعمار هم بپردازند. دستاورد »جنگ نرم« و تهاجم فرهنگى در ایران این بوده است که امروز عده‏اى از روشن فکران و روزنامه‏نگاران به تأیید و تمجید اقدامات استعمارگران پرداخته و دقیقا در جهت اهداف آنها مى‏اندیشند و گام برمى‏دارند.
براى مثال، در حالى که یکى از اهداف کشورهاى غربى ارائه‏ى اسلام اروپایى و نرم (50) است، در داخل کشور نیز عده‏اى در همین جهت، با ایجاد شبهاتى در رسالت پیامبران الهى، قرآن، عصمت امامان، حقانیت اسلام و تشیع به حرمت شکنى دین و مرزبانان آن، هجمه به احکام شرعى، شکستن حرمت علما و روحانیت، تخریب چهره‏ى حکومت دینى و ولایت فقیه پرداخته‏اند و در کنار این موارد، تلاش بى‏امانى براى ایجاد رابطه با امریکا و اسرائیل را آغاز کرده‏اند. به نمونه‏هایى از این مواضع توجه کنید:
- اثبات حق حاکمیت به معناى حقوقى آن براى خدا، اشکالات فراوان دارد. آیه‏ى )ان الحکم الا لله( به این معنا نیست که خداوند حق حاکمیت بر مردم دارد، تا بحث شود که این حق را به چه کسى سپرده است. (51)
- براى پرورش یک تجربه‏ى معنوى، نیاز به اعتقاد به یک خداى ماوراى طبیعى نداریم. خلقت ما چنان است که با فقدان یک تجربه‏ى معنوى، منبع دیگرى را جایگزین مى‏کند. موسیقى، ورزش و حتى بازى‏هاى کامپیوترى مى‏توانند تبدیل به مذهب ملى همه‏ى گروه‏ها شوند و این‏ها بى‏شباهت به اسطوره‏هاى کهن ادیان نیز نیستند. (52)
- قلم فقها در تاریخ، آغشته به خون آزاداندیشان بوده است. (53)
- باید به خواست مردم احترام گذاشت، حتى اگر غیر مشروع باشد، یا حداقل باید آن را تحمل کرد تا زمانى که از انتظارهاى خود برگردند. (54)
- دستورات »طالبان« با قوانین مصوب در ایران از یک کاسه است و هر دو ناشى از تفکر عدم بلوغ انسان، و مختص جامعه‏اى غیر بالغ است. (55)
- نظام اسلامى نیز چون هر نظام شرک آلود و طاغوتى، مردم را به خودى و غیر خودى، تقسیم کرده و خود را فراقانونى مى‏پندارد. (56)
- توهم تهاجم فرهنگى ناشى از احساس ضعف و ترس است، وگرنه فرهنگ‏ها همیشه با هم تعامل داشته و در تأثیر و تأثر از یکدیگر بوده‏اند. (57)
- فرهنگ شهادت، خشونت آفرین است. (58)
- امام در قبول قطع‏نامه، یک جام زهر نوشید و سعادت ملت را تضمین کرد؛ مذاکره با امریکا نیز احتیاج به نوشیدن جام زهر دیگرى دارد. (59)
موارد مذکور، که تنها بخشى از انبوه مطالب نشریات در این زمینه است، حاکى از موفقیت نسبى استعمار فرانو در بخشى از نقشه‏اش است. موارد مزبور دقیقا بازگو کننده‏ى دغدغه‏ى مقام معظم رهبرى است که مى‏فرمایند:
استعمار فرانو یعنى:... دستگاه استکبارى کارى کند که عناصرى از ملتى که این مستکبر مى‏خواهد آن را قبضه و تصرف کند؛ بدون این که بدانند، به او کمک کنند.
دشمن، ایمان شما را سد مستحکم خود مى‏بیند و دلش مى‏خواهد این سد برداشته شود. حالا عناصرى از میان خود ما بیایند و بنا کنند این دیوار را تراشیدن یا سوراخ کردن، اینها گر چه خودى مى‏باشند، اما دارند براى دشمن کار مى‏کنند. (60)

انحصار علمى

هنگام ملى شدن صنعت نفت در ایران، استعمار غرب و در رأس آن، انگلیس مى‏کوشید از ملى شدن صنعت نفت ایران جلوگیرى و سلطه گرایى اقتصادى و سیاسى خود را در ایران همچنان حفظ کند، تا آنجا که این ادعا مطرح شد که ملى شدن صنعت نفت ایران صلح و امنیت بین‏المللى را به خطر انداخته است! امروز استعمار فرانو به رهبرى امریکا تلاش مى‏کند که از حق مسلم ایران در استفاده‏ى صلح‏آمیز از فن‏آورى انرژى هسته‏اى ممانعت کند و با حفظ انحصار و برترى خود در خاورمیانه، به استقلال علمى و سیاسى ایران لطمه وارد آورد.
جنجال‏هایى که در سال‏هاى اخیر درباره‏ى فن‏آورى هسته‏اى علیه ایران ایجاد کرده‏اند، نوعى تبعیض آشکار در نظام بین‏المللى است که توسط استعمارگران قدیمى در لواى استعمار نو و فرانو انجام مى‏گیرد و هدف آن محروم کردن ایران از حق علمى و قانونى است. امریکا و قدرت‏هاى استعمار کهن مى‏خواهند حق تحصیل علم و دانش و آزمایش انرژى هسته‏اى را از ایران سلب کنند و اگر توانستند حدود کسب و تحقیق و توسعه‏ى این علم را کنترل کنند. استعمار فرانو با استفاده از حربه‏ى »نیت‏خوانى«، انگیزه‏ى ملل و افراد را مورد پرسش قرار مى‏دهد، ولى حاضر نیست دیگران انگیزه‏ى او را زیر سؤال ببرند.
در توجیه این تبعیض آشکار، کاندولیزا رایس، وزیر امورخارجه‏ى امریکا، گفته است: سیاست گذارى و اهداف ایران با سیاست گذارى و اهداف امریکا 180 درجه تفاوت دارد و ایران بزرگ‏ترین چالش در صحنه‏ى بین‏المللى براى امریکاست. باید گفت این یک حقیقت است و چنین اعترافاتى براى ایران یک امتیاز و براى سیاست امپراتورى امریکا، یک درد و رنج سیاسى بزرگ است. رویدادهاى چند سال اخیر به ویژه نشان مى‏دهند که سیاست گذارى‏هاى امریکا درباره‏ى خاورمیانه چه قدر اشتباه، غیر عادلانه، غیرمنصفانه و حتى براى منافع مردم امریکا و صلح جهانى مصیبت‏بار بوده است. تحولات جهانى چند دهه‏ى اخیر نیز به خوبى ثابت مى‏کنند که چه قدر انقلاب اسلامى ایران در سطح ملى، بین‏المللى و منطقه‏اى تأثیر گذار بوده و نهضت‏هاى آزادى خواهانه و استقلال طلبانه امروزى، از دنیاى اسلام گرفته تا امریکاى لاتین، از ثمرات مبارزات ضد استکبارى و ضد استعمارى مردم ایران بوده است. اظهارات رایس نیز گویاى افکار استعمارى فرانوى عصر ماست؛ زیرا او و همفکرانش این باور را در سر مى‏پرورانند که آنچه براى »منافع ملى« امریکا مطلوب نیست نباید مشروعیت جهانى و بین‏المللى داشته باشد. (61)
موارد مزبور بخشى از نمودهاى عینى آثار استعمار فرانو در ایران است. بدین روى، یکى از سیاست‏هاى داخلى و خارجى در برنامه‏ى دولت نهم، »حرکت در جهت تبیین و مقابله با استعمار فرانو و مبارزه با ترفندهاى نظام سلطه‏ى جهانى« اعلام شده است. (62) مقابله با این پدیده بدون شناخت ابعاد و ظرفیت‏هاى آن امکان‏پذیر نیست. آنچه در مقابله و مواجهه با این پدیده، به ما امیدوارى مى‏دهد این است که استعمار فرانو یا سلطه‏گرایى، که امروزه بر تسخیر مغزها، جنگ‏هاى روانى، فن‏آورى‏هاى جدید و واژه‏هاى مطلوب تکیه مى‏کند، یک کمبود بزرگ دارد و آن کمبود نیروى انسانى، مشروعیت و مقبولیت عمومى و توانایى محدود اقتصادى و مالى است.
امروزه افکار عمومى جهان علیه سلطه گرایى امریکاست و این کشور از جنبه‏ى توانایى مالى بعکس امپراتورى‏هاى یک قرن پیش، به جاى طلب‏کار بودن، بدهکار است و این بدهکارى روزانه یک میلیارد و 400 میلیون دلار افزایش مى‏یابد. »مدیریت جهانى« موضوعى متفاوت با پدیده‏ى »جهانى سازى« است. طوفان »کاترینا« و تسخیر عراق، نشان داد که امریکا از جنبه‏ى دیوان سالارى و زیرساخت، از داخل و خارج بسیار آسیب‏پذیر است. تنش جهانى امروز بیشتر به زیان امریکا خواهد بود تا دیگران. (63)

نتیجه‏گیرى

در استعمار فرانو، بیش از آن که بر مؤلفه‏هاى سخت‏افزارى قدرت با هدف کسب و تقویت نفوذ و تسلط بر مناطق پیرامونى تأکید شود، بر مؤلفه‏هاى نرم‏افزارى قدرت و بهره‏گیرى از سیاست‏هاى فرهنگى - اطلاعاتى، که در فرایند تدریجى اعمال مى‏شود، تأکید مى‏گردد. استعمار فرانو سعى دارد در قالب و شکلى نوین و با بهره‏گیرى از ابزارهاى نرم و در واقع، نوعى »براندازى نرم« در قالب ایجاد گسست بین افکار عمومى و نخبگان حاکم، مشارکت مردم در انتخابات و اعمال فشارهاى سیاسى از طریق بازیگران دولتى و غیر دولتى را کاهش دهد.
در فرایند »براندازى نرم«، عوامل برانداز یا از زمینه‏هاى نارضایتى موجود در جامعه براى پیشبرد اهداف خود بهره مى‏برند و یا به طور مجازى، سعى در ایجاد نارضایتى نزد افکار عمومى و سپس بهره بردارى از آن دارند. از این رو، سیاست گذارى براى مقابله با تهدید »براندازى نرم« باید در دو جهت برنامه‏ریزى شود: از یک سو، باید با برنامه‏ریزى‏هاى مناسب نسبت به کاهش زمینه‏هاى براندازى نرم اقدام کرد و مجارى مناسبى براى اصلاح در بخش‏هاى گوناگون سیستم تعریف نمود. و از سوى دیگر، با مدیریت مناسب از ارتباط نامطلوب عناصر و نهادهاى غیر دولتى با عوامل بیگانه و احتمال سوءاستفاده‏ى بیگانگان از آنان جلوگیرى کرد. بعد اول سیاست گذارى براى مقابله با تهدید براندازى نرم از آن رو اهمیت دارد که بن‏بست در روند اصلاحات اسلامى و فساد مالى و ادارى، مهم‏ترین عوامل منجر به ترغیب نخبگان و مردم براى پیوستن به صف مخالفان نظام سیاسى است. بعد دوم نیز از نظر حفظ امنیت ملى ضرورى است.
با در نظر گرفتن ابعاد دوگانه‏ى سیاست گذارى و با توجه به این که محور اصلى استعمار فرانو، فرهنگى - سیاسى است، به طور خلاصه، پیشنهادهایى در زمینه‏ى سیاست گذارى‏هاى کلان ارائه مى‏گردد:
1. پیشبرد طرح‏هاى توسعه‏اى در مناطق محروم و مرزى در ابعاد گوناگون براى از بین بردن ظرفیت‏هاى واگرایى و زمینه‏هاى اعتراض اجتماعى؛ مانند فقر، ناامنى، تورم و بیکارى؛
2. پرهیز از تهدید انگارى بیش از حد در فعالیت نهادهاى غیر دولتى و گسترش آزادى‏هاى مشروع در چارچوب قانون اساسى؛
3. تقویت زیرساخت‏هاى فرهنگى - آموزشى براى تقویت حس میهن دوستى و تکریم تکثر قومى با راه‏اندازى بسته‏هاى آموزشى زبان‏هاى محلى و بسته‏هاى آموزشى ایران شناسى در دوره‏ى ابتدایى و راهنمایى؛
4. تقویت کنترل عام بر نهادهاى غیر دولتى با قانون گذارى مناسب در این حوزه؛
5. افزایش کارایى نظام ادارى و اجرایى کشور؛
6. نظارت و کنترل بر سازمان‏هاى مردم نهاد و موضوع فعالیت آنها و محل درآمدهایشان از طریق مالیات؛
7. عملیاتى کردن مردم سالارى دینى در کشور با تکیه بر آزادى‏هاى اساسى مردم در چارچوب قانون و تلاش براى عملیاتى کردن ظرفیت‏هاى قانون اساسى )دولت اسلامى، کشور اسلامى(؛
8. با توجه به این که »جنگ روانى« )مانند تضعیف اعتماد به نفس مردم، تضعیف اراده‏ى عمومى، سست کردن وحدت مردم و مسئولان، دامن زدن به اختلافات قومى، مذهبى و سیاسى و ترساندن همسایگان جنوبى(، »جنگ اقتصادى« )مانند ناکارآمد جلوه دادن بعد اقتصادى نظام، در مضیقه قرار دادن مردم به لحاظ اقتصادى، ایجاد تورم کاذب( و »مقابله با پیشرفت و اقتدار علمى ملت ایران« سه روش عمده‏ى دشمنان هستند، توجه به مؤلفه‏هاى ذیل ضرورى است:
الف. ایجاد آگاهى و شناخت در بین مردم و بالا بردن اعتماد به نفس و تقویت خودباورى؛
ب. تولید ثروت و اجراى سیاست‏هاى اصل 44 و فراهم کردن زمینه‏ها و شرایط لازم براى فعالیت بخش خصوصى و مردم؛
ج. انعقاد پیمان‏هاى مشترک با کشورهاى حوزه‏ى خلیج فارس و اعتماد سازى در بین آنان؛
د. حمایت از فعالیت‏هاى علمى.

پی‌نوشت‌ها:

1- دانشجوى دوره‏ى دکترى روابط بین‏الملل دانشگاه علامه طباطبایى و پژوهشگر مرکز پژوهش‏هاى مجلس شوراى اسلامى.
2- فرهنگ علوم سیاسى آکسفورد، ص 147.
3- قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ص 32.
4- حسین کچوئیان، کیهان، »استعمار فرانو یا استعمار مابعد تجدد«، 4 / 9 / 83.
5- شهریار زرشناس، »استعمار پسامدرن«، روزنامه جوان، 23 / 2 / 1385.
6- متن پیشنهادى سیاست‏هاى کلى جمهورى اسلامى ایران در خصوص جهانى شدن، ص 92.
7- برخى »Globalization« را جهانى شدن و »Globalism« را جهانى سازى ترجمه کره‏اند.
8- www.tooba-ir.org.
9- درباره‏ى سوءاستفاده از نظام قیمومت جامعه‏ى ملل، ر. ک: رشید خالدى، تجدید حیات امپراتورى )رد پاى غرب و مسیر مخاطره‏آمیز امریکا در خاورمیانه(، ترجمه‏ى محمود مهدوى‏فر و مهدى على‏آبادى، تهران، مؤسسه‏ى فرهنگى مطالعات و تحقیقات ابرار معاصر تهران، 1385، ص 164.
10- قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ص 242.
11- www.tooba-ir.org
و نیز ر. ک: حسن حسینى، طرح خاورمیانه‏ى بزرگ‏تر.
12- قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ص 255 - 258.
13- The American way of life.
14- توسعه و تضاد؛ کوششى در جهت تحلیل انقلاب اسلامى و مسائل اجتماعى ایران، ص 545.
15- قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ص 33.
16- غرب‏زدگى، ص 176 و 177.
17- فرهنگى بومى و چالش‏هاى جهانى، ص 115 - 122.
18- همان.
19- در این زمینه، ر. ک: عبدالعلى قوام، جهانى شدن و جهان سوم، تهران، وزارت امورخارجه، 1382؛ على اصغر کاظمى، جهانى شدن فرهنگ و سیاست )نقد و تحلیل نظرى، معرفت شناختى(، تهران، قومس، 1380.
20- عملکرد سازمان‏هاى غیر دولتى زنان در ایران، روزنامه مردم سالارى، 30 / 3 / 1383.
21- »در محل سعادت‏آباد چه گذشت«، کیهان، 27 / 9 / 1381.
22- خبرنامه‏ى سیاسى، فرهنگى، اجتماعى، ص 22.
23- www.womenrc.com.
24- Ibid.
25- کیهان، 11 / 11 / 1382.
26- حمید مولانا، کیهان، 11 / 8 / 1385.
27-**زیرنویس=»استعمار فرانو و ابزارهاى رسانه‏اى«، سخنرانى حمید مولانا، تالار کوثر، 18 اسفند 1383.
28- مطبوعات انگلیس؛ رکن چهارم یا چرخ پنجم، ص 11.
29- دنیاى 2000، ص 204.
30- تلویزیون و دکترین‏هاى آن در غرب، ص 201 - 215.
31- در زمینه‏ى نقش و اهمیت رسانه‏ها به عنوان ابزارهاى جدید ر. ک: نیل پستمن، تکنوپولى و تسلیم فرهنگ به تکنولوژى، ترجمه‏ى صادق طباطبایى، تهران، روزنامه‏ى اطلاعات، 1378؛ همو، نقش رسانه‏هاى تصویرى در زوال دوران کودکى، ترجمه‏ى صادق طباطبایى، تهران، روزنامه‏ى اطلاعات، 1378؛ همو، زندگى در عیش، مردن در خوشى، ترجمه‏ى صادق طباطبایى، تهران، روزنامه‏ى اطلاعات، 1378؛ صادق طباطبایى، طلوع ماهواره‏ها و افول فرهنگ، تهران، روزنامه‏ى اطلاعات، 1378.
32- جامعه شناسى سیاسى معاصر، ص 11.
33- اولین قطع نامه‏اى که در رابطه با عراق از سوى شوراى امنیت صادر شد، در آن قید گردید که دولت اشغالگر باید اقداماتى انجام دهد. این قطع نامه نام امریکا را نیاورد، اما ضمیر مرجع خود را بازمى‏شناسد. امریکا در ظاهر محکوم نشد، اما در واقع محکوم گردید. در این زمینه، ر. ک. گفت و گو با ضیائى بیگدلى، »حقوق و قواعد دست‏یابى به انرژى هسته‏اى«، شهروند، ش 31 )سال دوم، ش اول( )ویژه‏ى نوروز 1386(.
34- طرح خاورمیانه‏ى بزرگ‏تر، ص 45.
35- همان.
36- www.khamenei.ir.
37- Ibid.
38- رویکردها و طرح‏هاى امریکایى درباره‏ى ایران، ص 131 - 137.
39- Committee on the Present Danger )CPD(.
40- The Hoover Institue.
41- "Iran-A New Approach, Committe on the Present Danger", Mark palmer, Decpember 20, 2004.
42- Abbas Milani, Washington Post.
43- Robert. Kagan, Washington Post.
44- National Endowment for Democracy )NED(.
45- The Freedom House.
46- Daft Strategy Document, p 7-9.
47- www.freedomhouse.org.
48- رویکردها و طرح‏هاى امریکایى درباره‏ى ایران، ص 29 و 30.
49- طرح خاورمیانه بزرگ‏تر، ص 148.
50- همان، ص 131 - 159.
51- آبان، 28 فروردین، 1379.
52- عصر آزادگان، 16 فروردین، 1379.
53- جهان اسلام، 6 دى، 1377.
54- آریا، 18 فروردین، 1378.
55- راه‏نو، 14 شهریور، 1377.
56- ایران فردا، 14 مهر، 1377.
57- آبان، 11 شهریور، 1377.
58- نشاط، خرداد، 1378.
59- صبح امروز، 23 آبان، 1378.
60- طرح خاورمیانه بزرگ‏تر، ص 39.
61- حمید مولانا، کیهان.
62- www.president.ir.
63- حمید مولانا، کیهان.